۴ اصطلاح کاربردی/ I went off the deep end
I went off the deep end از شدت غعصبانیت زد به سرم – از کوره در رفتم Don’t talk behind his back پشت سرش صحبت نکن- غیبت نکن They fight like cat and dog مثل سگ و گربه به جان هم می افتند Keep your eyes open حواستو جمع کن
۴ اصطلاح کاربردی/ Keep your emotions in check
As time goes by با گذشت زمان Keep your emotions in check باید احساساتتو کنترل کنم Keep your emotions in check پولش اصلا مهم نیست Teaching is my bread and butter تدریس راه امرار معاش من است
۴ اصطلاح کاربردی/ kick up your heals/ Land your self in trouble
kick up your heals کارهایی رو بکن که دوست داری- خوش بگذرون Throw cold water on توی ذوق کسی زدن- دلسرد کردن یک نفر Drive a wedge between us این مسئله داره بین ما جدایی می ندازه- شکاف افتادن در روابط Land your self in trouble خودت را در دردسر می اندازی
ساختار کاربردی «ارزشش را درد»
وقتی می خواهیم بگوییم چیزی ارزشش را دارد یا ارزش امتحان کردن را دارد از ساختار زیر استفاده می کنیم: to be (am/is/are) + worth + (verb + ing) /it This movie is worth watching این فیلم ارزش تماشا کردن رو دارد. That city is not worth visiting اون شهر ارزش رفتن(دیدن) رو نداره. It […]
اصطلاحات عامیانه (۲۰)
You don’t say- نه بابا Cross my heart -به جووون خودم I mean it -جدی میگم I don’t buy it- باور نمیکنم No way -اصلا ، ابدا Suit yourself -هر جور راحتی
افعال ترکیبی(۳)
wipe away پاک کردن weigh up سبک سنگین کردن، سنجیدن wear out از پا درآمدن make for عازم شدن hand around دست به دست چرخاندن چیزی wrap up تمام کردن، پایان water down رقیق کردن mark down تخفیف دادن، پایین آوردن قیمت چیزی
فعل «to predict»
پیش بینی کردن to predict It’s difficult to predict that مثال: پیش بینی کردنش مشکله. Newspapers predicted that the president would be re-elected روزنامه ها پیش بینی کردند که رئیس جمهور دوباره انتخاب خواهد شد. It’s difficult to predict the long-term effect of this decision مشکله که بشه نتایج بلند مدت این تصمیم رو پیش […]
اصطلاح «put (one’s) back up»
put (one’s) back up کسی را عصبانی کردن/ آزار دادن To be or become angry, hostile, defensive, defiant, or irritable, or to instill such a feeling in someone else John put his back up when his parents brought up the subject of college جان اذیت شد وقتی پدر و مادرش موضوع دانشگاه را مطرح کردند […]
اصطلاح «Wear your heart on your sleeve»
Wear your heart on your sleeve=to show your feeling openly خود را آشکارا نشان دهید، در مورد احساسات خود باز باشید My boyfriend’s never been too shy to wear his heart on his sleeve but I’m the opposite دوست پسر من هرگز آنقدر خجالتی نبوده که احساساتش را نشان ندهد، اما من برعکس هستم That’s […]
اصطلاح «Have got very short fuse»
Have got very short fuse syn=a tendency to get angry easily = a quick temper اعصاب نداشتن، عصبانی بودن The chef has got a very short fuse سرآشپز اصلا اعصاب نداره The boss is known to have a short fuse رئیس به آدم بی اعضاب معروف است
Sunday, 24 November , 2024