اصطلاح «یک سرو گردن بالاتر بودن»
a cut above the rest=Better in quality than most others یه سرو گردن بالاتر بودن/بهتر از هر کسی ، This new restaurant is a cut above the rest این رستوران جدید یک سر و گردن از بقیه بالاتر است Trust me, Johannes is a cut above the rest. If you want the best legal advice […]
اصطلاح «Not-so-distant future»
Not-so-distant future=A time not very far in the future آینده نه چندان دور When I was growing up, we never would have believed that we’d be using phones as powerful as computers in the not-so-distant future وقتی بزرگ میشدم، هرگز باور نمیکردیم که در آیندهای نه چندان دور از تلفنهایی به قدرتمندی رایانهها استفاده […]
۳اصطلاح کاربردی/ Put in a good word for me
Let the cat out of the bag لو دادن؛ رازی را فاش کردن Tim let the cat out of the bag about my surprise birthday party تیم سوپرایز جشن تولد غافلگیرکننده من را لو داد Put in a good word for me سفارش منو بکن I really need a job and I was hoping […]
معنی اصطلاح «the big picture»
the big picture=the situation as a whole تصویر کلی /نمای کلی/دورنما he’s so involved in the minutiae that he often overlooks the big picture او آنقدر درگیر جزئیات است که اغلب وضعیت کلی را نادیده می گیرد We need to look at the big picture before we can work out specific details قبل از اینکه […]
چند اصطلاح و عبارت کاربردی/ he burns me up
I read you like a book مثل کف دستم می شناسمت I want to try my luck می خوام شانسم رو امتحان کنم you will pay for this تقاصش رو پس میدی he burns me up حرصمو درمیاره bite your tongue زبونتو گاز بگیر don’t take it out on me ناراحتیت رو سرمن خالی نکن […]
اصطلاحات کاربردی برای بیان«بی تفاوتی»
?What does it make که چی بشه؟ !The hell with it به درک! ?What’s the use فایده ش چیه؟ ?So what خب که چی؟ ?Who cares کی اهمیت میده؟ ?Why bother چرا به زحمت بیفتیم؟ ?Do whatever you like هر کاری دلت میخواد بکن It’s all the same for me واسه من هیچ فرقی نمیکنه […]
معنی اصطلاح «From now on»
From now on= From this time into the future منبعد، از حالا به بعد، از این پس، از اين به بعد I’m sorry that I dropped by at a bad time. From now on I’ll call you first متاسفم که بد موقع سر زدم. از این به بعد اول تلفن خواهم زد. Mr. Lee’s doctor […]
اصطلاح «joint effort»
joint effort= something achieved or created by two or more people working together تلاش همگانی-کار گروهی-دستاورد جمعی Building this company is a joint effort, so the profits will be shared by everyone who works here ساخت این شرکت یک تلاش همگانی است، بنابراین سود آن بین همه کسانی که در اینجا کار می کنند تقسیم […]
واژههای غلطانداز
آسانسور ربطی به آسان و سُر خوردن ندارد. آفتابه ربطی به آفتاب ندارد. بیمار ربطی به مار ندارد. خدا ربطی به خود و آمدن ندارد. دوقلو ربطی به عددِ دو ندارد. سپاس ربطی به سه و پاس ندارد. شیشلیک ربطی به عددِ شیش ندارد. مدهوش ربطی به هوش و بیهوش ندارد.
«Turn back the hands of time» به چه معناست؟
Turn back the hands of time بازگویی، بازآفرینی یا بازگشت به گذشته. If I could turn back the hands of time, I would make sure to put on sunscreen before going outside every day اگر میتوانستم زمان را به عقب برگردانم، هر روز قبل از بیرون رفتن از کرم ضد آفتاب استفاده میکردم. A snob= […]
Tuesday, 21 January , 2025