بایگانی‌های اصطلاحات ضروری 504 - صفحه 7 از 55 - الفبای زبان
چند عبارت برای گفتن «مشکلی نیست» 23 تیر 1403

چند عبارت برای گفتن «مشکلی نیست»

no problem no sweat no big deal no probs no biggie

چند روش برای «عذر خواهی کردن» در انگلیسی 19 تیر 1403

چند روش برای «عذر خواهی کردن» در انگلیسی

My apologies Pardon/pardon me/I beg your pardon Excuse me Mea culpa Oops/whoops  My bad My mistake ?Can you forgive me I apologize for Please forgive me I owe you an apology You can blame me for this ?How should I apologize to you I beg your pardon

در جواب خبر خوش !Congratulations 19 تیر 1403

در جواب خبر خوش !Congratulations

وقتی یه خبر خوش میشنوید در جواب از این عبارات استفاده کنید: Congratulations!تبریک میگم That’s great!عالیه How wonderful!چقدر عالی Awesome!فوق‌العاده س I’m so happy for you!من خیلی برات خوشحالم Good luckموفق باشی! I’m super glad to hear that خیلی خوشحالم که این رو شنیدم

اصطلاح Go mad & get cold feet 19 تیر 1403

اصطلاح Go mad & get cold feet

   Go mad  دیوانه شدن، عصبانی شدن، کفر (کسی) درآمدن، از کوره به در رفتن  My husband will go mad when he finds out how much I paid for that dress  وقتی شوهرم بفهمد که من این پیراهن را چند خریده‌ام دیوانه خواهد شد.   He went mad from years alone in the jungle او […]

تفاوت in fact و actually 18 تیر 1403

تفاوت in fact و actually

این دو کلمه با هم مترادف هستند با یک تفاوت کاربردی کوچک.از actually زمانی استفاده می شود که بخواهیم یک سوء برداشت را از بین ببریم. People think we’ve got lots of money, but actually we are quite poor ولی اگر بخواهیم اطلاعات ارائه شده را بسط دهیم از in fact و as a matter […]

۸رنگ به انگلیسی/ زرشکی و مسی 18 تیر 1403

۸رنگ به انگلیسی/ زرشکی و مسی

زرشکی: Crimson یاسی: Lilac یشمی: Jade سرمه‌ای: Navy blue زيتونی: Olive سرخابی: Hot pink بنفش: Violet مسی: Copper

اصطلاح  Go the extra mile 17 تیر 1403

اصطلاح Go the extra mile

Go the extra mile =extra effort این اصطلاح به معنی زیاد از حد از خود مایه گذاشتن/تلاش بیش از حد They really went the extra mile for dad and our family آنها برای پدر و خانواده شان خیلی از خود مایه گذاشتند The President vowed to go the extra mile for peace in the region […]

اصطلاح raise a family 17 تیر 1403

اصطلاح raise a family

raise a family=to have and bring up children بچه دار شدن/ تشکیل خانواده دادن She raised a family before she went to college او قبل از اینکه به دانشگاه برود تشکیل خانواده داد

«بعدا‌ً معلوم میشه!» به انگلیسی چی میشه؟ 17 تیر 1403

«بعدا‌ً معلوم میشه!» به انگلیسی چی میشه؟

That’s remains to be seen الان مشخص نیست بعدا معلوم میشه It remains to be seen whether or not she was lying بعدا معلوم میشه دروغ می گفت یا نه

اصطلاح Clear as mud 16 تیر 1403

اصطلاح Clear as mud

Clear as mud=very difficult to understand : not clear at all غیرقابل فهم/مبهم/ گیج و گنگ The computer manual was as clear as mud, so we stopped reading it دفترچه راهنمای کامپیوتر اصلا قابل فهم نبود، بنابراین ما خواندن آن را متوقف کردیم mud= گل و لای