تفاوت in fact و actually
این دو کلمه با هم مترادف هستند با یک تفاوت کاربردی کوچک.از actually زمانی استفاده می شود که بخواهیم یک سوء برداشت را از بین ببریم. People think we’ve got lots of money, but actually we are quite poor ولی اگر بخواهیم اطلاعات ارائه شده را بسط دهیم از in fact و as a matter […]
اصطلاحات مربوط به بیماری و درمان / واگیردار & تب و لرز
Stone: (سنگ) Virus: (ویروس) Therapy: (درمان) Trauma: (آسیب) Cough :(سرفه) Diagnosis: (تشخیص) Ambulatory (سرپایی) Worm / :(کرم) tussis, tussis/: (سرفه) Unsterile: (غیراستریل) Idiopathic: (بدون علت) Sclerosis: (سخت شدن) Inflammation: (التهاب) Thrill /thril/: (لرز،لرزش) Systemic: (مربوط به کل بدن) communicable(مسری،واگیردار) Cadaver / (جسد) Physician /: (پزشک) Purulent / (چرکی) Benign /: (خوش خیم) Prophylaxis (پیشگیری ازبیماری) […]
داستان «جین آستن»
Jane Austen Jane Austen (16 December 1775 – ۱۸ July 1817) was an English novelist known primarily for her six major novels, which interpret, critique and comment upon the British landed gentry at the end of the 18th century. Austen’s plots often explore the dependence of women on marriage in the pursuit of favourable social […]
تفاوت افعال oversee و overlook
تفاوت افعال oversee و overlook فعل overlook به معنی “غفلت کردن” و “چشم پوشی کردن” است. .It is believed that accident happened because a number of safety checks were overlooked اعتقاد بر این است که تصادف به دلیل غفلت کردن تعدادی از بررسی های ایمنی رخ داده است. فعل oversee به معنی “نظارت کردن” است. […]
اصطلاح Go the extra mile
Go the extra mile =extra effort این اصطلاح به معنی زیاد از حد از خود مایه گذاشتن/تلاش بیش از حد They really went the extra mile for dad and our family آنها برای پدر و خانواده شان خیلی از خود مایه گذاشتند The President vowed to go the extra mile for peace in the region […]
اصطلاح raise a family
raise a family=to have and bring up children بچه دار شدن/ تشکیل خانواده دادن She raised a family before she went to college او قبل از اینکه به دانشگاه برود تشکیل خانواده داد
«بعداً معلوم میشه!» به انگلیسی چی میشه؟
That’s remains to be seen الان مشخص نیست بعدا معلوم میشه It remains to be seen whether or not she was lying بعدا معلوم میشه دروغ می گفت یا نه
اصطلاح Clear as mud
Clear as mud=very difficult to understand : not clear at all غیرقابل فهم/مبهم/ گیج و گنگ The computer manual was as clear as mud, so we stopped reading it دفترچه راهنمای کامپیوتر اصلا قابل فهم نبود، بنابراین ما خواندن آن را متوقف کردیم mud= گل و لای
go around in circles
go around in circles به دور خود چرخیدن/ درجا زدن/ The discussion kept going around in circles این بحث بدون هیچ نتیجه ای ادامه داشت
اصطلاح bad temper
He became bad-tempered and we argued constantly
Friday, 1 November , 2024