واژه soiree به چه معناست؟
soiree=party=celebration مهمانی، جشن ، دورهمی We’ll be going to a soiree across the street in about an hour
Shake a leg
hurry up به معنای عجله کردن و کلمه های معادل آن shake a leg come on chop-chop we’ll miss the bus if we don’t leave now chop-chop Get cracking Get a move on
Effect & Influence
تاثیر گذاشتنEffect Music has a positive effect on learningموسیقی تاثیر مثبتی بر یادگیری دارد. Impact Immigration had a huge impact on my lifeمهاجرت تاثیر بزرگی بر روی زندگی من داشت. Influence Psychologists believe that friends have a much stronger influence on you than family and relatives روانشناسان بر این باورند که دوستان تاثیر بیشتری بر […]
جايگزيني واژه های پارسی
به جای ابتدا ،بگو نخست به جای ابتدایی ترین، بگو ساده ترین به جای ابتلاء، بگو دچار به جای ابتکار، بگو نوآوری به جای ابدیت، بگو همیشگی به جای ابن سینا بگو پورِ سینا به جای اتباع ،بگو شهروندان به جای اتحاد، بگو همبستگی به جای اتفاق افتاد، بگو رخ داد به جای اتفاق افتادن، بگو رخ دادن به جای اتفاقات، بگو رویدادها به جای اجتناب، […]
Old habits die hard
Old habits die hardترک عادت موجب مرض است He’s ill lookingبَد تیپه، دمده Don’t waste your breath بحث بیخودی نکن money’s tight اوضاع مالی خراب I’m a man of my word من سر حرفم هستم
اصطلاحات با cut
Cut to the chase برو سر اصل مطلب Cut the crap مزخرف نگو what’s my cut? سهم من چقدره؟ Cut it out ول کن ، بس کن Cut corners میانبر زدن، ماست مالی کردن Cut down کم کردن، کاهش دادنCut up ریز ریز کردن Cut out جدا کردن Cut in وسط حرف کسی پریدن Cut […]
چند واژه کاربردی (۸۳)
deliveranceرهایی، رستگاری discretionبصیرت، احتیاط، حزم، نظر، رای، صلاحدید disengagementرهایی از قید یا تعهد، متارکه روابط emancipationآزادی، رهایی، رستگاری، رها سازی، تخلیص freedomآزادی، استقلال، معافیت، آسانی، روانی freedom liberationآزاد کردن، نجات libertyآزادی، اختیار، اجازه، فاعل مختاری liberty releaseرها کردن، رهتیی، ترخیص، پخش، آزاد کردن، مرخص کردن، spaceفرصت، درفضا جا دادن، فاصله دادن، فاصله داشتن، فاصله گذاشتن
peregrination& Travel
journeyسفر، مسافرت، سیاحت، سفر کردن passageگذر، عبور، حق عبور، پاساژ، اجازه عبور، سپری شدن، راهرو، گذرگاه peregrinationمسافرت دور، جهانگردی، safari سیاحت اکتشافی در آفریقا، سیاحت کردن travelسفر کردن مسافرت کردن، مسافرت، گردش،
عبارت divulge
divulge= make known=betray=reveal فاش کردن/ خیانت در امانت کردن/افشا ساختن The CEO refused to divulge how much she earned. مدیرعامل از افشای میزان درآمد او خودداری کرد.
I’m a night owl
I’m a night owlمن شب زنده دارم. night bird, nighthawk= night owl I’m an early birdمن سحرخیزم. ?Do I have toآیا مجبورم؟ ?Can I help youآیا میتوانم کمک تان کنم؟ ?How are things goingاوضاع چطور پیش می رود؟ ?Any thing elseآیا چیز دیگری مدنظر دارید؟ ?Are you kiddingشوخی می کنی؟
Monday, 23 December , 2024