بایگانی‌های اصطلاحات پرکاربرد زبان - صفحه 22 از 33 - الفبای زبان
?What’s eating you 09 آبان 1402

?What’s eating you

?What’s eating you از چی ناراحتی؟ ?what gives قضیه چیه؟ I have a lot on my mind ذهنم خیلی درگیره

«ابراز دلخوری» به صورت جزئی از شخصی 09 آبان 1402

«ابراز دلخوری» به صورت جزئی از شخصی

I’m cross with you ازت دلخورم/ دلخوری برای مسائل جزئی I understand you’re frustrated with me, but please don’t get cross with me I’m trying my best می‌ فهمم که از من ناامید هستید، اما لطفاً از من نرنج من تمام تلاشم را می‌کنم

«ابراز دلخوری» به صورت جدی از شخصی 09 آبان 1402

«ابراز دلخوری» به صورت جدی از شخصی

You cut me to the quick=to hurt someone’s feelings a lot بدجوری نارحتم کردی! Her thoughtless remark cut him to the quick اظهارات بی فکرانه او مرا به شدت ناراحت کرد

اصطلاح I was skeptical + دو اصطلاح دیگر 09 آبان 1402

اصطلاح I was skeptical + دو اصطلاح دیگر

I was skeptical شک داشتم Against my will بر خلاف میل باطنی من… If I do say so myself تعریف از خود نباشه

اصطلاح that explains it + دو اصطلاح دیگر 09 آبان 1402

اصطلاح that explains it + دو اصطلاح دیگر

Oh, that explains it پس قضیه این بوده! !You sold me منو متقاعد کردی! Bury the hatchet کدورت ها رو کنار بزار

اصطلاح Cost an arm and a leg 08 آبان 1402

اصطلاح Cost an arm and a leg

Cost an arm and a leg=To be very expensive cost a fortune=cost the earth خیلی لوکس و گران قیمت/هم قیمت خون آدم That luxury car must have cost him an arm and a leg آن ماشین لوکس باید برای او خیلی گران /به قیمت خون آدم است

اصطلاح Call it a day 08 آبان 1402

اصطلاح Call it a day

Call it a day=To stop working or to end an activity برای امروز بسه/ دست کشیدن از کار I’m getting a bit tired now let’s call it a day من الان دارم کمی خسته می شوم برای امروز کافی است.

اصطلاح Cold feet 08 آبان 1402

اصطلاح Cold feet

Cold feet=Feeling nervous or hesitant about doing something احساس اضطراب و ترس / تردید/ I was going to try bungee jumping, but I got cold feet می خواستم بانجی جامپینگ را امتحان کنم، اما اضطراب /ترس دارم

اصطلاح All in the same boat 08 آبان 1402

اصطلاح All in the same boat

All in the same boat=In a similar situation, in the same position در وضعیت یکسانی هستیم/ شرایط یکسان/دچار همان مخمصه Everyone’s got too much work we’re all in the same boat همه کار زیادی دارند شرایط همه ما یکسان است

I’m on to you + دو اصطلاح دیگر 07 آبان 1402

I’m on to you + دو اصطلاح دیگر

I’m done talking دیگه حرفی ندارم As far as it goes تا حدودی I’m on to you آمار تو دارم