بایگانی‌های اصطلاحات زبان انگلیسی - صفحه 7 از 78 - الفبای زبان
اصطلاحاتی درباره غذا خوردن 17 شهریور 1403

اصطلاحاتی درباره غذا خوردن

اصطلاح اسلنگ «فلان چیز حالمو گرفت» 11 شهریور 1403

اصطلاح اسلنگ «فلان چیز حالمو گرفت»

bum someone out [US, slang] فلان چیز حالمو گرفت!/زد تو پَرم! syn=to make someone feel sad, annoyed or disappointed اصطلاح to bum someone out یعنی کسی رو ناراحت، ناامید و آزرده‌خاطر کردن ولی چون این اصطلاح تو دسته اسلنگ‌ها (slang) یا همون اصطلاحات خیلی عامیانه و کوچه‌بازاری قرار میگیره باید یه معادل خیلی عامیانه براش […]

اصطلاح « bring to the table» به چه معناست؟ 11 شهریور 1403

اصطلاح « bring to the table» به چه معناست؟

Bring Something To the Table=to do something that will benefit others پول یا تخصص یا دانش را به میدان آوردن  bring your money and expertise to the table پول و تخصصت را بیار میدون ( پول و تخصصت را بیار وسط )

عبارت «By no means» به چه معناست؟ 10 شهریور 1403

عبارت «By no means» به چه معناست؟

By no means syn  :    by no means=in no way=not at all به هیچ وجه   He is by no means a weak opponent او به هیچ وجه حریف ضعیفی نیست  by no means will I go along with that decision یا به هیچ وجه با آن تصمیم همراهی نخواهم کرد It is by no […]

فعل Mull over به چه معناست؟ 07 شهریور 1403

فعل Mull over به چه معناست؟

I need a few days to mull things over before I decide

اصطلاح take advantage 07 شهریور 1403

اصطلاح take advantage

I think she takes advantage of his good nature

اصطلاحی برای «قرض گرفتن» در انگلیسی 06 شهریور 1403
bum off

اصطلاحی برای «قرض گرفتن» در انگلیسی

bum off=to beg or borrow something from someone ؟Can I bum off your pen می تونم خودکارتو قرض بگیرم؟ ?Can I bum a cigarette off you می تونم یک سیگار ازت قرض بگیرم؟

اصطلاح از کوره در رفتن 05 شهریور 1403

اصطلاح از کوره در رفتن

I shouldn’t have snapped نباید از کوره در میرفتم/ یهو عصبانی شدن snap= get angry suddenly

افعال مربوط به حالتهای بدن 31 مرداد 1403

افعال مربوط به حالتهای بدن

Sneeze :عطسه زدنCough : سرفه کردنYawn :خمیازه کشیدنHiccup: سکسکه کردنBurp : آروغ زدن Snore:خرو پف کردنMunch :ملچ ملوچ کردنSlurp :هورت کشیدن

افعال ترکیبی با Put 31 مرداد 1403

افعال ترکیبی با Put

Put down :نوشتن Put on :پوشیدن Put in :اقدام کردن Put through: وصل گردن به کسی با تلفن Put off: عقب انداختن Put by :پس انداز کردن Put across: توضیح شفاف دادن Put up with :کسی رو تحمل کردن