laureate=acclaimed=lionized=revered=honored تحسین شده/برنده جایزه A famous poet laureate wrote a book about it یک شاعر مشهور برنده جایزه کتابی در این باره نوشت Winning a major award that marks your achievement in science, art, or literature makes you a laureate برنده شدن یک جایزه بزرگ که نشان دهنده موفقیت شما در علم، هنر یا ادبیات […]


laureate=acclaimed=lionized=revered=honored

تحسین شده/برنده جایزه

A famous poet laureate wrote a book about it

یک شاعر مشهور برنده جایزه کتابی در این باره نوشت

Winning a major award that marks your achievement in science, art, or literature makes you a laureate

برنده شدن یک جایزه بزرگ که نشان دهنده موفقیت شما در علم، هنر یا ادبیات است، شما را برنده جایزه می کند

If you develop a cure for cancer one day, you’ll probably be a Nobel laureate

اگر روزی برای سرطان درمان کنید، احتمالاً برنده جایزه نوبل خواهید شد!

Mirzakhani was laureate the Fields Medal, the most prestigious award in mathematics, becoming the first woman to win the prize

میرزاخانی برنده مدال فیلدز، معتبرترین جایزه در ریاضیات شد و اولین زنی بود که برنده این جایزه شد.