Go mad دیوانه شدن، عصبانی شدن، کفر (کسی) درآمدن، از کوره به در رفتن My husband will go mad when he finds out how much I paid for that dress وقتی شوهرم بفهمد که من این پیراهن را چند خریدهام دیوانه خواهد شد. He went mad from years alone in the jungle او […]
Go mad
دیوانه شدن، عصبانی شدن، کفر (کسی) درآمدن، از کوره به در رفتن
My husband will go mad when he finds out how much I paid for that dress
وقتی شوهرم بفهمد که من این پیراهن را چند خریدهام دیوانه خواهد شد.
He went mad from years alone in the jungle
او از سالها تنهایی در جنگل دیوانه شد
get/have cold feet
جا زدن، پا پس کشیدن
He got cold feet at the last minute
در آخرین لحظه جا زد.
was going to try bungee jumping, but I got cold feet
می خواستم بانجی جامپینگ را امتحان کنم، اما جا زدم
- نویسنده : ساراکوشا
http://alefbayezaban.ir/?p=6761
Sunday, 17 November , 2024