۴ اصطلاح کاربردی/ !I’m reaping what I sow
feel that something is wrong احساس کردن اینکه کاسهای زیر نیمکاسه است Stop being a damn fool دست از خل بازی بردار I’m reaping what I sow هر چه کاشتم را درو میکنم- دارم سزای کار خودم را میبینم Beat it بزن به چاک
واژگان کاربردی (۱۰۲)
contest: رقابت، مشاجره، مسابقه revenge: انتقام، کینه جویی کردن mourning: سوگواری، عزاداری، ماتم malinger: تمارض کردن، خود را به ناخوشی زدن incidentally: اتفاقا، ضمنا intentionally: دانسته، عمدا interchangeably: بطور قابل معاوضه، بطور تبادل پذیر accidentally: اتفاقا، ناگهان accustomed: انس گرفتن، خو گرفتن ، عادت attached: پیوسته، ضمیمه، دلبسته ascribed: نسبت دادن، رونویس بردار، اسناد admitted: […]
چند اصطلاح کاربردی با واژه extent
to a certain extent/to some extent/to an extent (=partly) تا حدودی We all to some extent remember the good times and forget the bad همهی ما تا حدودی زمانهای خوب را به یاد میآوریم و زمانهای بد را فراموش میکنیم. I do agree with him to an extent من با او تا حدودی موافقم. […]
۴ عبارت کاربردی / !My phone is buggy
They complimented me on my cooking آنها از آشپزی من تعریف کردند I won’t leave anything out من چیزی رو از قلم نمیندازم My phone is buggy گوشیم درست کار نمیکنه Don’t give in to pressure تسلیم فشار نشو
چند اصطلاح کاربردی (۱۱۶) /out of your league
She’s out of your league کلاس کارش به تو نمیخوره İt’s needed but it’s not enough لازمه اما کافی نیست You did me a solid در حقم لطف کردی That remains to be seen هنوز معلوم نیست، بعدا معلوم میشه Kudos to you ایول داری Could you please dish up for me ممکنه برام غذا […]
واحد شمارش / a pile of books
a row of seats یک ردیف صندلی a pile of books یک دسته کتاب a bundle of news papers یک دسته روزنامه a crowd of people یک جمعیت از مردم/ توده ایی از مردم a bar of soap یک قالب صابون a loaf of bread یک عدد یا تیکه نان a jar of jam یک […]
چند اصطلاح کاربردی و مهم (۱۱۴)
?How much battery have you got چقدر شارژ داری؟ I’m on 20 percent بیست درصد دارم My phone is on charge گوشیم داره شارژ میشه I’m out of phone credit شارز پولی ندارم It’s beyond your dignity دور از شأن شماست It caught my eye چشممو گرفت You’re a disgrace تو مایه آبروریزی هستی Let […]
چند اصطلاح کاربردی و مهم (۱۱۳)
Don’t Worry نگران نباشید ! Never Mind بیخیال ! خیالی نیست ! Please , Accept My Apology لطفا پوزش بنده را پذیرا باشید ! You’re Are Wrong اشتباه می فرمایید ! اشتباه می کنید ! You’re Right حق با شماست ! درست می فرمایید ! You’re Kidding شوخی میکنی ! Are You Serious ایا جدی […]
اصطلاحاتی برای شروع اعلام نظر در زبان انگلیسی
It seems to me that به نظر من میرسد As far as I know تا آنجایی که من میدانم I would say that من میگویم که I believe من باور دارم In my opinion به نظر من From my point of view از دیدگاه من If you ask me اگر از من بپرسی
۳ اصطلاح کاربردی /as a rule
Start a family عبارت Start a family برخلاف ظاهرش به معنی “تشکیل خانواده” نیست!در انگلیسی Start a family به معنی (تصمیم به) بچهدار شدن است. Steve and Liza want to start a family next year استیو و لیزا میخوان سال بعد بچهدار بشن as a rule طبق معمول – طبق عادت همیشگی As a rule, […]
Monday, 23 December , 2024