چند اصطلاح ضروری انگلیسی هنگام خرید کردن (۱۲)
?Do you have it in red قرمزش رو دارید؟ ?Can I get a discount میتونم تخفیف بگیرم؟ ?Any fitting room اتاق پرو هست؟ ?Is this available آیا این موجوده؟ ?Is there a warranty گارانتی داره؟ ?Can I exchange this میتونم تعویضش کنم؟
جملات کوتاه انگلیسی همراه ترجمه (۶۳)
If you have made mistakes, there is always another chance for you. You may have a fresh start any moment you choose اگر اشتباه کرده اید، همیشه فرصت دیگری برای شما وجود دارد. هر لحظه که بخواهید ممکن است شروع جدیدی داشته باشید He who is not courageous enough to take risks will accomplish […]
واژه ای برای «رک و راست بودن» در انگلیسی
upfront صادق، رک و روراست ، بی غل و غش Adam has always been upfront with us آدام همیشه با ما روراست بوده است She wasn’t upfront about her real intentions او درمورد نیات واقعیش با ما روراست نبود.
تفاوت بین right now و right away چیست؟
وقتی میگیم right now یعنی همین الان، همین حالا، حال حاضر مد نظر ماست. Example: I’m washing the dishes right now من الان دارم ظرف هارو میشورم. اما right away یعنی بی درنگ، بدون تاخیر Example: I need to talk to your boss right away من باید فوری با رئیست صحبت کنم
۳ واژه انگلیسی مرتبط با پول
Income معنی: پولی که شما در ازای شغلی که دارید میگیرید، درآمد شما رو تشکیل میده Example: People on higher income should pay more taxes کسانی که درآمد بیشتری دارن باید مالیات بیشتری هم بپردازن. Salary معنی: حقوقی که شما به صورت ماهیانه دریافت میکنید. Example: The average salary for a teacher is 39,000 dollars […]
چند اصطلاح پرکاربرد/ «مثل روز روشنه!» به انگلیسی
Dollars to doughnuts مثل روز روشنه! Speak of the devil چه حلال زاده a tiger can’t change his stripes توبه گرگ مرگه. On my honor به شرافتم قسم! Stall them معطلشون کن!
۳ اصطلاح پرکاربرد/ «I’m out of sorts» به چه معناست؟
?Can you cover me میتونی جام وایسی؟ هوامو داری؟ Don’t rain on my parade تو ذوقم نزن! I’m out of sorts حوصله ندارم
فعل عبارتی «drop in/by/ over»
drop in/ by/ over=come without an appointment فعل عبارتی (phrasal verb) drop in/ by/ over به معنای “بدون قرار قبلی جایی رفتن” است. مثال: I might drop in/by/over for tea sometime this week من احتمالا این هفته برای صرف چای بیام!
به آدم «خانه نشین» چه می گویند؟
Homebody=One whose interests center on the home معنی: خونه دوست؛ خانه نشین- کسی که اهل فعالیتهای بیرون خونه نیست و در خونه موندن رو ترجیح میده. Terry’s a bit of a homebody, so there was no more clubbing تری کمی خانه نشین/ خانه دوست است، بنابراین دیگر خبری از باشگاه نبود I’ll […]
Wednesday, 8 January , 2025