خداحافظی رسمی و غیر رسمی
حالا بریم سراغ خداحافظی کردن که اون هم باز دو نوع داره رسمی و غیر رسمی: رسمی: Good bye Bye See you later! Have a good day غیر رسمی: Later! (کوتاه شده بعدا مبینمت) Take care! – مراقب خودت باش Farewell So long Take it easy I’m off- من دیگه رفتم I must go-(دیگه باید […]
چند جمله کاربردی (۹۵)
درس&مدرسه &دانشگاه Our new professor is really absent-minded استاد جدید ما خیلی حواسپرت است. Our new professor does not seem to be knowledgeable استاد جدیدمان بنظر نمیرسد باسواد باشد. I’ve not handed in/turned in my project yet من هنوز پروژهام را تحویل ندادهام. The new teacher has picked on me badly استاد جدیدمون بدجوری به […]
همه زمانها در یک نگاه
همه زمانها در یک نگاه I work کار میکنم (حال ساده) I am working دارم کار میکنم (حال استمراری) I have worked کار کرده ام (حال کامل) I have been working مدتی است کار میکنم (حال کامل استمراری) I worked کار کردم (گذشته ساده) I was working داشتم کار میکردم (گذشته استمراری) I had worked […]
قواعد جمع بستن در زبان انگلیسی
اگر به آخر اسم s اضافه کنیم، تبدیل به جمع می شود: کتاب ها books →→→→ کتاب book کیف ها bags →→→→ کیف bag فندک ها lighters →→→→ فندک lighter اگر اسم مفرد با (Z – X – S – Sh – Ch) ختم شود، در جمع es می گیرد و به صورت سیلاب جداگانه […]
واژگان کاربردی(۹۵)
bet (past: bet, betted ; past participle: bet, betted) شرط (بندی)، موضوع شرط بندی، شرط بستن، نذر condition شرط، وضعیت، شایسته کردن، حالت، چگونگی، مقید کردن، شرط نمودن condition punt زدن توپ، توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن requirement نیاز، لازم، مقرره، دربایست، نیازمندی، تقاضا، احتیاج، الزام، ایجاب، التزام reservation ذخیره، رزرو […]
واژگان کاربردی(۹۴)
settled جمعیت دار، آباد، مقیم، مستقر، جای گیر، ثابت، آرام، صاف، معین، مقرر silent خموش، خاموش، ساکت، بیصدا، آرام، صامت، بیحرف sleepy خواب آلود slinky دزدکی، مخفی، خوش ژست slow آهسته، کند، تدریجی، کودن، تنبل، یواش، آهسته کردن یاشدن slow smooth سطح صاف، قسمت صاف هر چیز، هموار، نرم، روان، سلیس، بی تکان، بی مو، […]
کاربردهای مختلف حرف تعریف معین (the)
کاربردهای مختلف حرف تعریف معین (the) در پاره ای از عبارات و اصطلاحات؛ در آغاز … at the beginning در همان موقع … at the same time هنگام عصر… in the evening واقعیت را گفتن … to tell the truth روی هم … on the whole در پایان … at the end of از طرف […]
Result in & Result from
Result in sth منجر شدن به چیزی It was an accident that resulted in the death of two passengers تصاوفی که منجر به مرگ دو مسافر شد. Result from sth ناشی شدن از چیزی We are still dealing with problems resulting from errors made in the past مشکلاتی که از اشتباهات گذشته ناشی شدهاند. Resulting […]
۸ ضربالمثل درباره «کار/تلاش»
All work and no play makes Jack a dull boy کار زیاد و بدون وقفه از انسان یه موجود خستهکننده درست میکنه ۲️⃣ Joseph′s been burning the candle at both ends for weeks, working two jobs during the week and a third on weekends بهشدت کار و تلاش کردن (از همه جهت به خود فشار […]
۱۱ معنی و کاربرد برای واژهی just
همین چند لحظهی پیش، بهتازگی: The plane just landed in New York هواپیما همین چند لحظهی پیش در نیویورک نشست. الان، در حال حاضر: I’m just finishing my book من الان دارم کتابم را تمام میکنم. درست (قبل/بعد/…): just after/before/over/ I got here just after nine من درست بعد از ساعت ۹ اینجا رسیدم. دقیقاً: […]
Sunday, 29 December , 2024