اصطلاح «از نو شروع کردن»
(to) Go back to the drawing board To start a task over because the last try failed; to start again from the beginning کاری را از سر گرفتن چون تلاش قبلی با شکست مواجه شده است، از اول/نو شروع کردن Frank’s new business failed, so he had to go back to the drawing board […]
چند اپلیکیشن کاربردی برای یادگیری زبان انگلیسی
• برای لیسینینگ : TED podcast player – Castbox • برای اسپیکینگ : ELSA: Learn and Speak English English conversation practice • برای فلش کارت : Vocabulary Flashcards – IELTS AnkiMobile Flashcards • برای برنامه ریزی (تایمر) : Productive Habit Tracker Focus To-Do: Focus Timer Tasks • برای تقویت لغت : Tongo – Learn […]
واژگان پرکاربرد در انگلیسی (۹۹)
acknowledge تصدیق کردن، قبول کردن، تأیید کردن، قدردانی کردن، اعتراف کردن acquire بدست آوردن، پیدا کردن، حاصل کردن، آموختن adage ضرب المثل، مثل، پند assimilate وفق دادن، جذب کردن، شبیه ساختن، تلفیق کردن assortment دسته، ترتیب، طبقه بندی، دسته بندی caliber استعداد، گنجایش، کالیبر، قطر گلوله condensed متراکم، فشرده، خلاصه شده contradictory مغایر، مخالف، متناقض […]
لغات کاربردی (۹۸)
Very hard = challenging Tired = exhausted Angry = furious Clean = spotless do = perform/commit/conduct think = suppose/presume good = significant/impressive become better = improve important = remarkable/noticeable make clear = clarify not simple = complicated/ perplexed hard = difficult decide = make a decision
ویژگی های اخلاقی افراد (۷)
Ambitious بلندپرواز Arrogant مغرور Confident با اعتماد به نفس Aggressive پرخاشگر Responsible مسئولیتپذیر Honest صادق Two faced آدم دو رو Tolerant صبور و بامدارا Loyal وفادار Stingy خسیس Cunning موذی
واژه «Spirits»
Spirits Happy; in a good mood=(to be) In good/high spirits سرحال/خوشحال بودن، حوصله داشتن، شاد و شنگول بودن، هیجان زده بودن After she won the tennis tournament, Elizabeth was in good spirits الیزابت بعد از اینکه در مسابقات تنیس برنده شد، خوشحال بود. Sam was in good spirits after receiving his Christmas bonus سام […]
واژگان ضروری (۴) تافل
adept استاد، ماهر، کاردان، چیره دست، ماهرانه adhere چسبیدن، پیوستن، وفادار ماندن، طرفدار بودن، توافق داشتن foster پرورش دادن، غذا دادن، شیر دادن، غذا، نسل، پرستار halt ایست، درنگ، توقف، ایستادگی کردن handle بکار بردن، استعمال کردن، مدیریت کردن، وسیله، دستکاری کردن، اداره کردن harbor پناه گاه، بندرگاه، پناه بردن، پناه دادن، لنگر انداختن harmful […]
درباره Through &Thorough
Through این کلمه یک حرف اضافه/قید و به معنیهای زیر است: از یک سو به سوی دیگر They walked slowly through the woods آنها به آرامی در جنگل قدم زدند (از یک سو به سوی دیگر در جنگل). هنگام یک فعالیت (از اول تا آخر یک فعالیت) The children are too young to sit through […]
درباره واژگان million/thousand/hundred
وقتی کلمات “million/thousand/hundred” بعد از یک عدد دقیق میآیند، در حالت مفرد و بدون حرف اضافهی “of” بکار میروند. مثال: two million pounds two thousand years three hundred four billion بنابراین عبارت زیر اشتباه است: five/ten/fifteen millions of sth و شکل صحیح آن بصورت زیر است five/ten/fifteen million sth جملهی زیر نیز اشتباه است: The […]
داستان انگلیسی «The Wise Man» همراه با ترجمه
The Wise Man People have been coming to the wise man, complaining about the same problems every time. One day he told them a joke and everyone roared in laughter After a couple of minutes, he told them the same joke and only a few of them smiled When he told the same joke for […]
Friday, 15 November , 2024