بایگانی‌های alefbaye zaban - صفحه 67 از 93 - الفبای زبان
افعال Get back & Get away with 23 بهمن 1402

افعال Get back & Get away with

 Get back  To return (جدا شدنی) برگشتن، بازگشتن، برگرداندن  Mr. Harris got back from his business trip to Chicago this morning آقای هاریس امروز صبح از سفر تجاری به شیکاگو برگشت.  ?Could you get the children back home by five o’clock میشه لطفا بچه‌ها رو تا ساعت پنج به منزل برگردونی؟  Get away with  To […]

نقش فعل « Get » در جملات 23 بهمن 1402

نقش فعل « Get » در جملات

فعل Get در بسیاری جاها مترادف فعل Become است و به همراه صفت های مربوط به احساسات استفاده می‌شود. همچنین برای صحبت کردن درباره تغییرات بزرگ در زندگی مثل ازدواج یا طلاق هم از Get استفاده می‌شود.   ۱- به عنوان یک Phrasal Verb Get up get down get away get over get on   […]

افعال کاربردی(۱۰۲) 23 بهمن 1402

افعال کاربردی(۱۰۲)

‌ افعال Grate(رنده کردن) Slice(قاچ کردن) Peel(پوست کندن) Whisk(به هم زدن) Boil(پختن) Fry(سرخ کردن) Grill(بریان کردن) Bake(پختن) Pour(ریختن) Scramble(املت درست کردن) Simmer(جوشاندن) Spread(مالیدن) Stir(به هم زدن) Taste(چشیدن) Add(اضافه کردن Blend(ترکیب کردن) Roast(برشته کردن) Chop(ریز ریز کردن) Steam(بخارپز کردن) Roll(غلتاندن) ‌

۴ اصطلاح کاربردی/  !I’m reaping what I sow 23 بهمن 1402

۴ اصطلاح کاربردی/ !I’m reaping what I sow

feel that something is wrong احساس کردن اینکه کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است Stop being a damn fool دست از خل بازی بردار I’m reaping what I sow هر چه کاشتم را درو میکنم- دارم سزای کار خودم را میبینم Beat it بزن به چاک

ترکیب گرامری «go + adjective» 23 بهمن 1402

ترکیب گرامری «go + adjective»

go + adjective – به معنای (شدن) است به این مثالها دقت کنید:   Go blind—کور شدن Go deaf—کر شدن Go mad— دیوانه شدن Go bald — کچل شدن شما همچنین میتوانید برای تغییر رنگ نیز از این عبارت استفاده کنید؛ Her hair went white موهاش سفید شد She stopped breathing and her face went […]

انواع مختلف کاربرد  By در جملات 21 بهمن 1402

انواع مختلف کاربرد By در جملات

کاربرد اول: زمان     در این کاربرد، کلمه by معنی “تا” و یا “قبل از” می دهد:   be home by five o’clock. (= at or before five) تا قبل از ساعت ۵ خانه باش By the end of the meal, everybody was drunk تا پایان غذا، همه مست بودند.   نکته: قبل از […]

۵ اصطلاح و عبارت کاربردی/He’s Open to Bribery 21 بهمن 1402

۵ اصطلاح و عبارت کاربردی/He’s Open to Bribery

He’s Open to Bribery   او اهل رشوه است He’s a Bad Egg   ادم ناتویی است His Metal Is Bad جنسش شیشه خورده داره(تخته‌ش کمه) He’s Cut No Ice   حناش دیگه رنگی نداره He’s a Big Shot آدم کله گنده(خیلی مشهور) ای است

جملات و اصطلاحات کاربردی (۱۰۴) 21 بهمن 1402

جملات و اصطلاحات کاربردی (۱۰۴)

don’t put me off حواسمو پرت نکن the choice is yours حالا خود دانی truth hurts حقیقت تلخه it made my mouth water دهنم آب افتاد eat your heart out دلت بسوزه

واژگان کاربردی (۱۰۲) 21 بهمن 1402

واژگان کاربردی (۱۰۲)

contest: رقابت، مشاجره، مسابقه revenge: انتقام، کینه جویی کردن mourning: سوگواری، عزاداری، ماتم malinger: تمارض کردن، خود را به ناخوشی زدن incidentally: اتفاقا، ضمنا intentionally: دانسته، عمدا interchangeably: بطور قابل معاوضه، بطور تبادل پذیر accidentally: اتفاقا، ناگهان accustomed: انس گرفتن، خو گرفتن ، عادت attached: پیوسته، ضمیمه، دلبسته ascribed: نسبت دادن، رونویس بردار، اسناد admitted: […]

چند اصطلاح کاربردی با واژه extent 18 بهمن 1402

چند اصطلاح کاربردی با واژه extent

  to a certain extent/to some extent/to an extent (=partly) تا حدودی We all to some extent remember the good times and forget the bad همه‌ی ما تا حدودی زمان‌های خوب را به یاد می‌آوریم و زمان‌های بد را فراموش می‌کنیم. I do agree with him to an extent من با او تا حدودی موافقم. […]