دو اصطلاح push your luck& Just my luck
Just my luck بخشکی شانسس/ گند بزنن به شانس ما Just my luck, they’d sold out by the time I got there ایی بخشکی شانسسس! اونا همه رو فروخته بودن وقتی ک من رسیدم اونجا دیگ! The last ticket was sold a minute before I got there just my luck آخرین بلیط یک دقیقه قبل […]
تا دم در بدرقه تون میکنم +چند اصطلاح دیگر
Help yourself از خودتون پذیرایی کنید Make yourself at home اینجارو منزل خودتون بدونید Do this more often بیشتر از این کارا بکنید We would like to see more of you دوست داریم شمارو بیشتر ببینیم I’ll see you to the door تا دم در بدرقه تون میکنم
حروف اختصار (۲)
IQ = Intelligence Quotient بهره هوشی – ضريب هوشی PhD = Doctor of philosophy درجه دكتری ISO = International Organization for Standardization ايزو – سازمان جهانی استاندارد. ICU = Intensive Care Unit بخش مراقبت های ويژه. ISBN = International Standard Book Number شماره استاندارد بين المللی كتاب. OPEC = Organization of Petroleum Exporting Countries اوپك- […]
پارسال دوست، امسال آشنا+ چند اصطلاح دیگر
Long time no see پارسال دوست، امسال آشنا This name rings a bell این اسم برام آشناست He is my distant acquaintance از آشناهای دور من است. I made his acquaintance at a party من در یک مهمانی با او آشنا شدم. I have a nodding acquaintance with him در حد سلام علیک با او […]
چند اصطلاح کاربردی (۱۰۲)
My way or the high way یا هر چی من میگم یا هیچی To pop the question خواستگاری کردن She is tight-lipped ذهنش قرص است (راز دارهِ) He always tried to blacken my name او همیشه تلاش می کنه “اعتبار” من وخراب کنه
چند اصطلاح روزمره (۱۰۱)
They cannot handle it ازعهده اش برنمیان، Dream on مگه خوابشو ببینی Pick on someone your own size با يکی شوخی کن که هم قد خودت باشه Help yourself بفرمایید میل کنید Be tough as nails سرسخت باش مثل میخ (به فارسی:مثل کوه استوار)
اصطلاح Basket case به چه معناست؟
Basket case خسته و درمانده، کوفته، عاجز و وامانده After working a 12-hour day and then coming home and cooking dinner for her family, Tanya felt like a basket case تانیا وقتی پس از ۱۲ ساعت کار روزانه به خونه برگشت و برای خانواده شام پخت، احساس درماندگی نمود. I was so worried about […]
عبارات مورد استفاده در موقعیت آدم فراموش کار
It slipped my mind یادم رفت. I lost my train of thought رشته افکارم پاره شد. I have memory like a sieve حافظهم داغونه. I don’ t remember you شما رو بخاطر نمیارم. I can’ t place you شما رو بجا نمیارم.
عبارات کاربردی (۱۰۰)
Be creative خلاق باش Be relaxed آرام باش Be motivated باانگیزه باش Be educated تحصیل کرده باش Be thoughtful با ملاحظه باش Be kind مهربان باش Be determined مصمم باش Be good خوب باش
اصطلاح That’s the way the cookie crumbles
That’s the way the cookie crumbles کاری است که شده/ چاره ای نیست That’s the way things go sometimes and there’s nothing you can do about it زندگی همین است، جز این نمیشود، چارهای نیست، وضعیتی که پیش آمده و کاری در مورد آن نمیتوان انجام داد You lost your job? That’s the […]
Monday, 23 December , 2024