بایگانی‌های الفبای زبان اصطلاحات کاربردی - صفحه 12 از 17 - الفبای زبان
ساختار کاربردی «ارزشش را درد» 18 فروردین 1403

ساختار کاربردی «ارزشش را درد»

وقتی می خواهیم بگوییم چیزی ارزشش را دارد یا ارزش امتحان کردن را دارد از ساختار زیر استفاده می کنیم: to be (am/is/are) + worth + (verb + ing) /it This movie is worth watching  این فیلم ارزش تماشا کردن رو دارد. That city is not worth visiting  اون شهر ارزش رفتن(دیدن) رو نداره. It […]

اصطلاحات عامیانه (۲۰) 18 فروردین 1403

اصطلاحات عامیانه (۲۰)

You don’t say- نه بابا Cross my heart -به جووون خودم I mean it -جدی میگم I don’t buy it- باور نمیکنم No way -اصلا ، ابدا Suit yourself -هر جور راحتی

افعال ترکیبی(۳) 15 فروردین 1403

افعال ترکیبی(۳)

 wipe away پاک کردن weigh up سبک سنگین کردن، سنجیدن wear out از پا درآمدن make for عازم شدن hand around دست به دست چرخاندن چیزی wrap up تمام کردن، پایان water down رقیق کردن    mark down تخفیف دادن، پایین آوردن قیمت چیزی

فعل «to predict» 14 فروردین 1403

فعل «to predict»

 پیش بینی کردن to predict It’s difficult to predict that  مثال: پیش بینی کردنش مشکله. Newspapers predicted that the president would be re-elected روزنامه ها پیش بینی کردند که رئیس جمهور دوباره انتخاب خواهد شد. It’s difficult to predict the long-term effect of this decision  مشکله که بشه نتایج بلند مدت این تصمیم رو پیش […]

اصطلاح «put (one’s) back up» 27 اسفند 1402

اصطلاح «put (one’s) back up»

put (one’s) back up کسی را عصبانی کردن/ آزار دادن To be or become angry, hostile, defensive, defiant, or irritable, or to instill such a feeling in someone else John put his back up when his parents brought up the subject of college جان اذیت شد وقتی پدر و مادرش موضوع دانشگاه را مطرح کردند […]

اصطلاح «Wear your heart on your sleeve» 27 اسفند 1402

اصطلاح «Wear your heart on your sleeve»

Wear your heart on your sleeve=to show your feeling openly خود را آشکارا نشان دهید، در مورد احساسات خود باز باشید My boyfriend’s never been too shy to wear his heart on his sleeve but I’m the opposite دوست پسر من هرگز آنقدر خجالتی نبوده که احساساتش را نشان ندهد، اما من برعکس هستم That’s […]

اصطلاح «Have got very short fuse» 26 اسفند 1402

اصطلاح «Have got very short fuse»

 Have got very short fuse syn=a tendency to get angry easily = a quick temper اعصاب نداشتن، عصبانی بودن     The chef has got a very short fuse سرآشپز اصلا اعصاب نداره   The boss is known to have a short fuse رئیس به آدم بی اعضاب معروف است

عبارت کاربردی «be into» 26 اسفند 1402

عبارت کاربردی «be into»

اصطلاح be into به معنی ‘علاقه داشتن به…’ است. در این اصطلاح به جای be از افعال to be یعنی am, is ,are برای زمان حال و was, were برای زمان گذشته استفاده می‌کنیم.   I’m into pop music من به موسیقی پاپ علاقه دارم. ?What sport are you into the most به چه ورزشی […]

۳ اصطلاح کاربردی / «منت سرم نذار» 21 اسفند 1402

۳ اصطلاح کاربردی / «منت سرم نذار»

میشه لطفا سرم منت نذاری؟/ یادآوری نکن !Don’t rub it in my face Don’t twist me for the favor u did Don’t confer an obligation on me ?Could you please don’t mention it she will have to face the consequences اون مجبوره با عواقبش روبرو شه It saddens me این منو ناراحت میکنه

درباره فعل «Penetrate» 21 اسفند 1402

درباره فعل «Penetrate»

penetrate-( verb / فعل ) رسوخ ، نفوذ کردن در ، بداخل سرایت کردن ، رخنه کردن The enemy has been penetrated the villages دشمن به روستاها نفوذ کرده است. Scientists penetrated the secrets of the atom دانشمندان به اسرار اتم نفوذ کردند. Pain has penetrated the souls درد بر جانها رخنه کرده است. This […]