“I had a hunch” حسم میگه / یه حسی دارم که/ به دلم افتاده به معنای “من احساسی داشتم” است، این اصطلاح به معنای این است که شما به‌طور ناخودآگاه یا بدون دلیل قابل توضیحی احساسی یا باوری دارید. have a hunch I can’t explain it, I just have a hunch that Maggie’s pregnant نمیتونم […]


“I had a hunch”


حسم میگه / یه حسی دارم که/ به دلم افتاده

به معنای “من احساسی داشتم” است، این اصطلاح به معنای این است که شما به‌طور ناخودآگاه یا بدون دلیل قابل توضیحی احساسی یا باوری دارید.

have a hunch

I can’t explain it, I just have a hunch that Maggie’s pregnant

نمیتونم توضیح بدم فقط حسم میگه مگی بارداره

Mom keeps saying that she has a hunch about our trip. She really seems to think something bad is going to happen to us

مامان مدام می گوید که در مورد سفر ما به دلش بد افتاده/حسی داره به نظر می رسد او واقعاً فکر می کند قرار است اتفاق بدی برای ما بیفتد