جنس پارچه ها به زبان انگلیسی
جنس پارچه ها ۱پارچه کشمیر Cashmere Fabric ۲ پارچه پنبهای Cotton Fabric ۳ پارچه ساتن Satin Fabric ۴ پارچه ژرژت Georgette Fabric ۵ پارچه کرپ Crepe Fabric ۶ پارچه فوتر Footer Fabric ۷ پارچه کت و شلواری Suit Fabric ۸ پارچه پشمی Woolen Fabric ۹ پارچه تترون Tetron Fabric ۱۰ پارچه جین Jean Fabric
چند واژه کاربردی (۹۱)
enchantment افسون، جادو، سحر hex ساحر، جادوگر، سحر و جادو کردن incantation افسون، جادو، طلسم، افسون گری، افسون خوانی، جادوگری، سحر، تبلیغات magicجادو، سحر، سحر آمیز rune شان مرموز، سخن مرموز، طلسم، سخن spell (past: spelt, spelled ; past participle: spelt, spelled) هجی کردن، املاء کردن، درست نوشتن، پی بردن به، خواندن، طلسم کردن، دل […]
واژه Ubiquitous
Ubiquitous=found everywhere= very common خیلی معمولی/ جا افتاده بین مردم now days cafes are Ubiquitous امروزه کافه ها همه جا پیدا می شوند
تفاوت Match & Race
واژه ی Match به معنی”مسابقه” برای بازیهایی بکار میروند که توپ داشته باشند مثل فوتبال ، بسکتبال ، پینگپنگ و غیره . chess match, a tennis match, a football match A football match attracts most people واژه ی Race به معنی “مسابقه” برای هر بازی ای که با سرعت سرو کار دارد و همچنین بازیهای […]
لغات ضروری در توصیف اشخاص (۲)
Generous / Kind سخاوتمند/ مهربان/ بخششگر Full of energy / energetic پر انرژی و شاد Easy-going سخت نمی گیرد/ آدم راحت Warm hearted / friendly خونگرم/ صمیمی Truthful / honest صادق Reliable / responsible مورد اعتماد /آدم مسئول Bright روشنفکر Good-looking خوش تیپ و قیافه
!I care about you
You know, you may find this hard to believe شاید باورش برات سخت باشه! I care about you برام مهمی And I just want to make sure that you don’t get hurt میخوام خیالم راحت بشه که آسیبی بهت نمیرسه
واژه laureate
laureate=acclaimed=lionized=revered=honored تحسین شده/برنده جایزه A famous poet laureate wrote a book about it یک شاعر مشهور برنده جایزه کتابی در این باره نوشت Winning a major award that marks your achievement in science, art, or literature makes you a laureate برنده شدن یک جایزه بزرگ که نشان دهنده موفقیت شما در علم، هنر یا ادبیات […]
واژگان کاربردی (۹۰)
Alarm clock :ساعت زنگی backpack: کوله پشتی basket: سبد book: کتاب boots: پوتین، چکمه broom: جارو دستی camera: دوربین candle: شمع clock: ساعت curtains: پرده cushion: کوسن cutter: کاتر
چند واژه کاربردی (۸۹)
actionکنش، کردار، کار، عمل، فعل، اقدام، رفتار، جدیت، جنبش، حرکت، جریان، اشاره، تاثیر، اثر جنگ، نبرد، پیکار، اشغال نیرو های جنگی، گزارش، وضع، طرز عمل، (حقوق) اقامه ی دعوا، جریان حقوقی، تعقیب، بازی، تمرین، سهم، سهام شرکت action battleرزم، پیکار، جدال، مبارزه، ستیز، جنگ، نبرد، نزاع، زد و خورد، جنگ کردن battle blueآبی، نیلی، مستعد […]
Friday, 20 September , 2024