واژه ای برای افراد یا چیزهای «کنه»
Clingy=a clingy person stays close to & depends on a person who is taking care of them شخصی که همش به ما می چسبه / کنایه از کنه بودن شخصی، مثل بچه ای که با مادرش می چسبد و از او جدا نمی شود/ وابسته-آویزان Jimmy is a clingy child جیمی یک بچه وابسته […]
واژه «Elliptical»
Elliptical SYN: oval; ambiguous, either purposely or because key words have been left out An elliptical billiard ball wobbles because it is not perfectly round; an elliptical remark baffles because it is not perfectly clear بیضی شکل، بیضی؛ مبهم، گنگ؛ فشرده، موجز، کوتاه؛ (دستور) (عبارت) حذف دار، دارای حذف؛ (اجزای جمله) مستتر، مقدر، محذوف، افتاده […]
ترکیب across from
ترکیب across from بهمعنی «روبهرویِ» یا «مقابلِ» است. A woman was sitting across from me on the train در قطار زنی روبهروی من نشسته بود. Our house is across from the post office خانهی ما مقابلِ ادارهی پست است. برای اینکه نشان دهیم چه چیز فاصله انداخته است میان دو مکان یا …، لازم است […]
ساختاری کاربردی در مقاله نویسی (۱۰)
استفاده از این ساختار در مقاله نویسی و Writing امتیاز شما را بسیار بالا می برد. disengagement from something = دور بودن از کاری disengagement from schooling =دور بودن از مدرسه
ساختاری برای اجازه گرفتن
فعلهای "can"، "could"، "may"، "might" و "would"
درباره irreparable & irreversible
irreparable & irreversible صفت های irreversible و irreparable معنای شبیه به هم دارند این دو واژه گاها به یک معنی استفاده میشن ولی به طور کلی صفت irreparable به معنای جبران ناپذیر و صفت irreversible به معنای برگشت ناپذیر هست. irreversible: incapable of being reversed or turned about or back; incapable of being made […]
درباره Sports/Sport/A sport
Sports/Sport/A sport وقتی به یک ورزش خاص اشاره میکنیم، sport قابل شمارش است و میتواند همراه با a بکار برود: cricket is a very popular sport in Yorkshire کریکت یک ورزش محبوب در Yorkshire است. اما وقتی از ورزش در مفهوم کلی استفاده میکنیم، sport غیر قابل شمارش محسوب میشود: She writes articles on sport […]
a lot of همیشه معادل much نیست
در انگلیسی، a lot of همیشه معادل much نیست. She didn’t gain much experience She gained very little experience او تجربه چندانی بدست نیاورد (-) She didn’t gain a lot of experience She learnt sth from it او تجربهای که بدست آورد خیلی نبود (ولی یه چیزی یاد گرفته (+))
عبارات و جملات مفدی روزمره (۱۰۲)
Hear me out first اول گوش کن ببین چی میگم. Sorry, I didn’t quite catch that ببخشید دقیقا متوجه نشدم چی گفتید. May I make a suggestion میتونم یک پیشنهادی کنم؟ by all means با کمال میل He/she/it caught my eye اون چشمم را گرفت./ازش خوشم اومد I know what you are up to میدونم […]
جملات کاربردی (۸۸)
I’m sorry to waste your time ببخشید که وقت شما رو تلف میکنم I’m sorry to make you feel so sad ببخشید که شمارو خیلی ناراحت کردم I’m sorry to frighten you ببخشید که شما رو میترسونم I’m sorry to call you so late ببخشید که اینقدر دیر بهتون زنگ میزنم I’m sorry to get […]
توصيف ظاهري افراد (۱۰)
توصيف ظاهري افراد Good looking خوش قيافه Attractive خيره كننده Skinny استخواني و لاغر Obese خيلي چاق Muscular عضلاني Broad shouldered شانه پهن Sun tanned آفتاب سوخته Rosy cheecked لپ گلي Thin faced صورت باريك Round faced صورت گرد Bald كچل Scruffy شلخته Dry hair/ greasy hair موي خشك/ چرب Freckles كك و مك Arched […]
Wednesday, 13 November , 2024