واژه ای برای افراد یا چیزهای «کنه»
Clingy=a clingy person stays close to & depends on a person who is taking care of them شخصی که همش به ما می چسبه / کنایه از کنه بودن شخصی، مثل بچه ای که با مادرش می چسبد و از او جدا نمی شود/ وابسته-آویزان Jimmy is a clingy child جیمی یک بچه وابسته […]
عبارات کاربردی (۸)
Official languageزبان رسمی Sign language زبان ایما و اشاره Romance languageزبان رومیFirst languageزبان اول Body languageزبان ایما و اشاره (زبان بدن) Dead languageزبان مرده Spoken languageزبان محاوره ای Written languageزبان نوشتاری Ordinary languageزبان روزمره Medical language زبان پزشکی Technical languageزبان تکنیکی (فنی)
تفاوت کاربردی efficient و effective
کلمه efficient به سیستم هایی اشاره دارد که “سریع” و “بدون ضایعات” کار می کنند. The more efficient the engine, the less petrol it uses The more effective the engine, the less petrol it uses هر چه کارکرد موتور ماشین بهینه تر باشد، مصرف بنزین آن کمتر می شود. کلمه effective به معنی “مؤثر” و […]
چند عبارت کاربردی (۵)
Foolingگول زدن You are fooling me You are such a jerkخیلی عوضی هستی My patience came to an end حوصله ام سر رفت My patience is coming to an endحوصله ام داره سر میره
واژه contumely
=contumely=insult بیان خشمگین/ توهین کردن/درگیری لفظی ایجاد کردن A rude expression intended to offend or hurt many shames, Shrill scorn, and open contumely, but he Who filches from me something that is mine … he Perils his soul and body in the theft And dies for his small sin.
واژه soiree به چه معناست؟
soiree=party=celebration مهمانی، جشن ، دورهمی We’ll be going to a soiree across the street in about an hour
Shake a leg
hurry up به معنای عجله کردن و کلمه های معادل آن shake a leg come on chop-chop we’ll miss the bus if we don’t leave now chop-chop Get cracking Get a move on
Effect & Influence
تاثیر گذاشتنEffect Music has a positive effect on learningموسیقی تاثیر مثبتی بر یادگیری دارد. Impact Immigration had a huge impact on my lifeمهاجرت تاثیر بزرگی بر روی زندگی من داشت. Influence Psychologists believe that friends have a much stronger influence on you than family and relatives روانشناسان بر این باورند که دوستان تاثیر بیشتری بر […]
چند واژه کاربردی (۸۳)
deliveranceرهایی، رستگاری discretionبصیرت، احتیاط، حزم، نظر، رای، صلاحدید disengagementرهایی از قید یا تعهد، متارکه روابط emancipationآزادی، رهایی، رستگاری، رها سازی، تخلیص freedomآزادی، استقلال، معافیت، آسانی، روانی freedom liberationآزاد کردن، نجات libertyآزادی، اختیار، اجازه، فاعل مختاری liberty releaseرها کردن، رهتیی، ترخیص، پخش، آزاد کردن، مرخص کردن، spaceفرصت، درفضا جا دادن، فاصله دادن، فاصله داشتن، فاصله گذاشتن
peregrination& Travel
journeyسفر، مسافرت، سیاحت، سفر کردن passageگذر، عبور، حق عبور، پاساژ، اجازه عبور، سپری شدن، راهرو، گذرگاه peregrinationمسافرت دور، جهانگردی، safari سیاحت اکتشافی در آفریقا، سیاحت کردن travelسفر کردن مسافرت کردن، مسافرت، گردش،
عبارت divulge
divulge= make known=betray=reveal فاش کردن/ خیانت در امانت کردن/افشا ساختن The CEO refused to divulge how much she earned. مدیرعامل از افشای میزان درآمد او خودداری کرد.
Wednesday, 13 November , 2024