چند واژه کاربردی/fabulous 13 شهریور 1403

چند واژه کاربردی/fabulous

Amazing متحير کننده ،شگفت انگيز Incredible باور نکردنى Awesome خیلی پر ابهت Fabulous شگفت آور Impressive برانگيزنده احساسات ،گيرا Marvelous حيرت اور، عجيب ،جالب Unbelievable غیر قابل باور Remarkable قابل توجه ،جالب توجه Astonishing حيرت انگيز Extraordinary فوق العاده ،غيرعادى Fascinating فريبنده ،دلکش ،سحراميز  

بایگانی‌های عبارت واژگان - صفحه 3 از 135 - الفبای زبان
چند واژه پرکاربرد / Red Flag & Nerd به چه معناست؟ 23 مرداد 1403

چند واژه پرکاربرد / Red Flag & Nerd به چه معناست؟

گِس‌وات(Guess What):حدس بزن چی شد، بگو چی شد (Nice Guy): بچه مثبت (Ask Out):کسی رو به بیرون دعوت کردن، درخواست قرار ملاقات (Literally):عیناً، مو به مو (Traumatize):آسیب روانی دیدن (Nerd):خوره‌ی چیزی بودن، آدمی که علاقه مفرط به چیزی داره (Sober): تحت اللفظیش می‌شه هوشیار و عاقل ولی تو جامعه ما به آدم پاستوریزه می‌گن (Vibe): […]

?Are you sulking به چه معناست؟ 22 مرداد 1403

?Are you sulking به چه معناست؟

?Are you sulkingقهری؟ I’m not sulkingقهر نیستم ?Why the long faceچرا ناراحتی؟ My heart is heavyدلم گرفته

بالاخره Married to یا Married with؟ 22 مرداد 1403

بالاخره Married to یا Married with؟

بالاخره عبارت  Married to  درست است یا Married with؟ ما در زبان فارسی می گوییم فلانی با فلانی ازدواج کرد، یعنی از حرف اضافه با استفاده می کنیم اما حرف اضافه با در زبان انگلیسی در مورد اینکه کسی با کسی ازدواج کرده استفاده نمی شود و بعد از مفعول (object) به جای آن از […]

استفاده از فعل won’t برای کار نکردن وسایل الکترونیک 21 مرداد 1403

استفاده از فعل won’t برای کار نکردن وسایل الکترونیک

در فرضی که در هتل هستیم و وسایل الکترونیکی کار نمی کند و با بخش خدامت تماس میگیریم اینگونه می گوییم:   The AC won’t turn on کولر/ تهویه هوا کار نمی کند The internet won’t connect اینترنت وصل نمی شود   نکته: دقت کنید برای وسایل الکترونیکی از Do و Does استفاده نمی کنیم […]

چند عبارت انگلیسی برای بیان سختی یا آسانی کاری 20 مرداد 1403
Phrases for Saying Something is Easy & Difficult؛

چند عبارت انگلیسی برای بیان سختی یا آسانی کاری

  Phrases for Saying Something is Easy & Difficult ده عبارت برای گفتن اینکه چیزی آسان یا سخت است ۱٫ It’s a piece of cake ۲٫ It’s a cinch ۳٫ It’s a breeze ۴٫ Anyone can do it ۵٫ There’s nothing to it ۶٫ It’s hard ۷٫ It’s a bit tricky ۸٫ It’s really tough […]

اگر از پاسخ خود اطمینان ندارید چه بگوییم؟ 20 مرداد 1403
عبارات کاربردی در مصاحبه های انگلیسی؛

اگر از پاسخ خود اطمینان ندارید چه بگوییم؟

عباراتی که در مصاحبه می‌توانند مفید باشند، اگر از پاسخ خود اطمینان ندارید، ساکت نشوید و از عبارات زیر استفاده کنید تا به خود زمانی بدهید تا پاسخ درست به ذهنتان بیاید That’s a difficult question That’s a good question I’ve never thought about it before but برای موافقت، استفاده از عبارات زیر توصیه می‌شود: […]

مترادفی برای فعل «Tear up» 16 مرداد 1403

مترادفی برای فعل «Tear up»

فعل عبارتی (phrasal verb) Tear up به معنای “پاره کردن” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: rip into pieces مثال: I tore up my ex-wife’s letters and gave them back to him همه نامه های همسر سابقم را پاره کردم و به او برگرداندم.   The old photo album had been torn into pieces, […]

وقتی متوجه صحبتی نشدیم، از این جملات انگلیسی استفاده کنیم! 15 مرداد 1403

وقتی متوجه صحبتی نشدیم، از این جملات انگلیسی استفاده کنیم!

جملاتی درمورد وقتی به شما کسی چیزی رو توضیح میده و شما متوجه نمیشید… ?Sorry¸ what did you say ببخشید، چی گفتید؟ I’m sorry¸ but I don’t understand you ببخشید، ولی متوجه نمی شوم چی می گی. ?Sorry¸ what did you say ببخشید، چی گفتی؟ ?Can you say that again¸ please می توانی دوباره بگی، […]

واژگان مرتبط با غذاخوردن/ chomp به چه معناست؟ 14 مرداد 1403

واژگان مرتبط با غذاخوردن/ chomp به چه معناست؟

blowout وعده غذای مفصل famished به شدت گرسنه hunger گرسنگی overindulge بیش از حد خوردن pig out تا خرخره خوردن chomp با سر و صدا جویدن (غذا) scarf out پرخوری کردن scoff سریع خوردن (مقدار زیادی غذا) underfed دچار سوء تغذیه stuffed کاملاً سیر (پس از خوردن غذا)

۳ جمله کاربردی / «به دلم ننشست» در زبان انگلیسی چه می شود؟ 14 مرداد 1403

۳ جمله کاربردی / «به دلم ننشست» در زبان انگلیسی چه می شود؟

I lost my train of thought رشته کلام از دستم در رفت. حواسم پرت شد. یادم رفت چی میگفتم. Something not resonating with someone باهاش ارتباط برقرار نکردن، به دل نچسبیدن، همذات پنداری نکردن، باهاش حال نکردن. درک نکردن. حس و حالش را درک نکردن   Walking on thin ice  در وضعیت شکننده‌ای بودن. در […]