دو تا اصطلاع جذاب با «سیب زمینی»
potato -potato شبیه کسی یا چیزی بودن you are potato potato شما شبیه همدیگر هستین. couch potato تنبل /عاشق لم دادن روی مبل جلوی تلویزیون!! Ohhh your brother is so couch potato آخه برادر شما بسیار تنبل است.
چند ساختار قوی برای جمله سازی (۱۱)
Get use to + verb + ing + complement عادت داشتن به چیزی. I get use to studying English من به مطالعه زبان انگلیسی عادت کردم Be + Accustomed to + verb+ ing + complement عادت داشتن به چیزی. I am on accustomed to studying English من عادت دارم انگلیسی بخونم Look forward to + […]
برخی مترادف های ضروری برای آیلتس (۱۱)
Abondon= leave Abstract= Summarize Accomodate= Change Accurate= Correct Obtian= Acquire Adequate= Enough Adjacent =Beside Allocate= Devote Alter= Convert Alternative= Different Ambiguous= Unclear Anology= Similarity Annual= Yearly goal= victim Income= Revenue goal= Aim
چند عبارت کاربردی با «off»/ معنی Break off
Some phrasal verbs with the preposition “off” Back off – بیخیال شدن Call off – لغو کردن Turn off – خاموش کردن Shut off – مسدود کردن Put off – به تعویق انداختن Drop off – رساندن Get off – پیاده شدن Set off – راه افتادن Write off – نادیده گرفتن Cut off – […]
لغات کابردی مربوط به رشته ها / Enroll به چه معناست؟
Major رشته Credit واحد Enroll ثبت نام کردن Dorm خوابگاه Course دوره Tuition شهری Semester ترم دانشگاه Session جلسه
چند اصطلاح کاربردی/ معنی You look radiant
Heart speaks to heart دل به دل راه دارد ?What is all about جریان چیه I am not in any side من طرف کسی نیم Don’t involve me پای منو وسط نکش I can not get my massage across نمیتونم منظورم رو برسانم. You look radiant محشر شدی Lame excuses بهانه هایی الکی It is […]
پیشوند «co & ex»
کلمه ی “co” به معنای “با_هم ، مشترکا ، مختلط ” میباشد و قبل از اسم بکار میرود و اگر اسم صفت داشت قبل از صفت می آید. مثال: co educational class کلاس درس مختلط”دختر و پسر باهم “ co-worker همکار co-pilot کمک خلبان کلمه بعدی” ex” میباشد که به معنای “قبل، […]
کلمات مشابه (۱۶)
Refer = اشاره کردن Differ = تفاوت داشتن Infer = نتیجه گیری کردن Offer = پیشنهاد کردن Confer = تجمع کردن Transfer = انتقال دادن Prefer = توجیح دادن Suffer = آزار رساندن Similar words = کلمات مشابه Beard = ریش Bread = نان Bored = خسته Board = تخته_صعود کردن Broad = وسیع Abroad […]
افعال go to sleep/ Wake up/ take a nap
Wake up Definitions= arise from sleeping, awaken, become conscious معنی: بیدار شدن از خواب ، بیداری ، هوشیار شدن مثال : I woke up at 7am this morning صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم nap / take a nap Definition: sleep for a short time during, usually during the middle of the day معنی: […]
برخی واژگان با پسوند wise/ واژگان Crosswise & Sunwise
پسوند wise در انگلیسی به معنای “به سمت…، به شکل…، مانند…” است و بسیاری از لغات انگلیسی با این پسوند ساخته شده اند: Clockwise در جهت عقربه های ساعت Anticlockwise خلاف جهت عقربه های ساعت Likewise به همچنین، همینطور Crosswise ضربدر مانند Coastwise در طول ساحل Manwise مردانه Nowise ابدا،به هیچوجه Somewise به طریقی […]
Thursday, 14 November , 2024