الفبای زبان, نویسنده در الفبای زبان - صفحه 176 از 324
fail miserably 11 مرداد 1402

fail miserably

fail miserably=to fail very badly=suffer a misfortune=completely failed شکست مطلق/ بدبختی/ Your campaign for student council president has failed dismally if you only end up with one vote کمپین شما برای ریاست شورای دانش آموزی در صورتی که فقط یک رای داشته باشید، به طرز تاسف باری شکست خورده است

I’m a night owl 10 مرداد 1402

I’m a night owl

I’m a night owlمن شب زنده دارم. night bird, nighthawk= night owl I’m an early birdمن سحرخیزم. ?Do I have toآیا مجبورم؟ ?Can I help youآیا میتوانم کمک تان کنم؟ ?How are things goingاوضاع چطور پیش می رود؟ ?Any thing elseآیا چیز دیگری مدنظر دارید؟ ?Are you kiddingشوخی می کنی؟

جایگزین های «بله» در زبان انگلیسی کدامند؟ 10 مرداد 1402

جایگزین های «بله» در زبان انگلیسی کدامند؟

Living hand to mouth 10 مرداد 1402

Living hand to mouth

Receive a kickback 10 مرداد 1402

Receive a kickback

داستان Special Olympics 09 مرداد 1402

داستان Special Olympics

...A few years ago at the Seattle Special Olympics

عبارات ruthless & pushy 09 مرداد 1402

عبارات ruthless & pushy

pushy= brash=ambitious مصمم برای انجام کاری/ جاه طلب/سختگیر I used to be very pushy about my views on food من قبلاً در مورد دیدگاهم درباره غذا بسیار سختگیر بودم. ruthless هدفمند/ کسی که می داند چه می خواهد/ظالم He has a ruthless determination to succeed او عزم ظالمانه ای برای موفقیت دارد

megalopolis 09 مرداد 1402

megalopolis

megalopolis= an extremely large city کلان شهر Today Shenzhen is a megalopolis of 13 million people امروز شنژن یک کلان شهری با ۱۳ میلیون نفر است

a sobering thought 09 مرداد 1402

a sobering thought

a sobering thought فکر هوشمندانه this is a very sobering thought این یک فکر بسیار هوشیارانه است That is a sobering thought for all of us to take on board این یک فکر هشیارکننده برای همه ما است که باید آن را قبول کنیم

midden 09 مرداد 1402

midden

middenکلمه اسلنگ که در اسکاتلند استفاده می شود این کلمه توسط کشاورزان بریتانیایی برای توصیف مکانی که در آن کود گاو یا سایر حیوانات در حیاط مزرعه جمع آوری می شود استفاده می شود. synonyms for midden= mess= muddle= chaos=muck hill توده فضولات/انبوهی از ذباله/ آشفتگی