جايگزيني واژه های پارسی
به جای ابتدا ،بگو نخست به جای ابتدایی ترین، بگو ساده ترین به جای ابتلاء، بگو دچار به جای ابتکار، بگو نوآوری به جای ابدیت، بگو همیشگی به جای ابن سینا بگو پورِ سینا به جای اتباع ،بگو شهروندان به جای اتحاد، بگو همبستگی به جای اتفاق افتاد، بگو رخ داد به جای اتفاق افتادن، بگو رخ دادن به جای اتفاقات، بگو رویدادها به جای اجتناب، […]
Old habits die hard
Old habits die hardترک عادت موجب مرض است He’s ill lookingبَد تیپه، دمده Don’t waste your breath بحث بیخودی نکن money’s tight اوضاع مالی خراب I’m a man of my word من سر حرفم هستم
اصطلاحات با cut
Cut to the chase برو سر اصل مطلب Cut the crap مزخرف نگو what’s my cut? سهم من چقدره؟ Cut it out ول کن ، بس کن Cut corners میانبر زدن، ماست مالی کردن Cut down کم کردن، کاهش دادنCut up ریز ریز کردن Cut out جدا کردن Cut in وسط حرف کسی پریدن Cut […]
فرق افعال , look, watch و see
فرق افعال , look, watch و see از فعل see زمانی استفاده می کنیم که دیدن بطور طبیعی و بدون فکر کردن اتفاق می افتد. ?Do you see a yellow car outside I did not see the cake in the closet I opened the door, and I saw the newspaper outside از فعل look زمانی […]
May God bless him
برای بیان جملاتی که حالت آرزو یا دعا دارند دراول جمله may یا might استفاده میکنیم. این دو واژه از افعال مدال /modal verbs هستند که در جمله امکان و توانایی انجام کاری را نشان می دهد. مثال:may GOD bless himخدا رحمتش کندmay GOD forgive himخدا ببخشدmay GOD kill himخدا بکشد او راmay GOD damn […]
A Bird of passage
آلاخون والاخون دربدر، خانه به دوش، آواره، سرگردان، ، A bird of a passage A person who dosed not stay long in one place a transient or migratory person a person who changes location a person who stays for only a short period of time in one place, job, etc.a transient or migratory person […]
چند واژه کاربردی (۸۳)
deliveranceرهایی، رستگاری discretionبصیرت، احتیاط، حزم، نظر، رای، صلاحدید disengagementرهایی از قید یا تعهد، متارکه روابط emancipationآزادی، رهایی، رستگاری، رها سازی، تخلیص freedomآزادی، استقلال، معافیت، آسانی، روانی freedom liberationآزاد کردن، نجات libertyآزادی، اختیار، اجازه، فاعل مختاری liberty releaseرها کردن، رهتیی، ترخیص، پخش، آزاد کردن، مرخص کردن، spaceفرصت، درفضا جا دادن، فاصله دادن، فاصله داشتن، فاصله گذاشتن
peregrination& Travel
journeyسفر، مسافرت، سیاحت، سفر کردن passageگذر، عبور، حق عبور، پاساژ، اجازه عبور، سپری شدن، راهرو، گذرگاه peregrinationمسافرت دور، جهانگردی، safari سیاحت اکتشافی در آفریقا، سیاحت کردن travelسفر کردن مسافرت کردن، مسافرت، گردش،
عبارت divulge
divulge= make known=betray=reveal فاش کردن/ خیانت در امانت کردن/افشا ساختن The CEO refused to divulge how much she earned. مدیرعامل از افشای میزان درآمد او خودداری کرد.
اصطلاح dead ahead
dead ahead=straight ahead=it’s directly in front پیش رو/درست در مقابل استفاده از واژه dead در این اصطلاح به معنای افراطی و حالت تاکیدی دارد.مثل حرکت کشتی که باید دقیق و درست باشد. Example:!The post office is dead ahead. Keep going and you can’t miss it اداره پست درست پیش رو است همین مسیر را پیش […]
Saturday, 16 November , 2024