الفبای زبان, نویسنده در الفبای زبان - صفحه 17 از 324
عبارت انگلیسی “تلاش برای حفظ چیزی” 25 شهریور 1403

عبارت انگلیسی “تلاش برای حفظ چیزی”

‌ فعل عبارتی (phrasal verb) Cling on to به معنای “تلاش برای حفظ چیزی” است.   مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Try to keep something   مثال: They clung on to power despite the protest آنها علیرغم اعتراضات به قدرت چسبیده‌اند.

اصطلاح Go pass به چه معناست؟ 25 شهریور 1403

اصطلاح Go pass به چه معناست؟

فعل عبارتی (phrasal verb) Go pass به معنای “رد شدن از کنار کسی یا چیزی بدون توقف” است.   مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Pass without stopping  مثال:      She went pass me without saying hello او بدون اینکه سلام کند از کتارم رد شد.  

اصطلاح عبارتی kiss off به چه معناست؟ 25 شهریور 1403

اصطلاح عبارتی kiss off به چه معناست؟

‌   فعل عبارتی (phrasal verb) Kiss off به معنای “چیزی را بی اهمیت و ناچیز دانستن” هستش. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Consider something to be unimportant or inferior He kissed the criticism off او به انتقادات اهمیتی نداد

وقتی تو کارمون فضولی میکنن چی بگیم؟ 24 شهریور 1403

وقتی تو کارمون فضولی میکنن چی بگیم؟

  No comment حرفی ندارم بزنم(نمیگم) Wait and see بعدا میفهمی I’m sorry،that’s personal متاسفم این یک مساله شخصیه It’s none of your business به تو ربطی نداره ?Why do you want to know چرا میخوای بدونی؟

عبارات Lid off / Lid on 24 شهریور 1403

عبارات Lid off / Lid on

?Can you get the lid off this jar میتونی در این شیشه رو باز کنی؟ ?Did you put the lid on the jam jar در شیشه مربارو بستی Open the lid of the can در قوطی رو باز کن Put the lid on the pressure cooker در زود پز رو بزار ?Who helped you lift […]

تفاوت go for و come for 17 شهریور 1403

تفاوت go for و come for

فعل come for به معنی “آمدن برای گرفتن/وصول کردن” است. !You have come for my money, haven’t you? No one can have it برای گرفتن پول من آمده ای، نه؟ هیچ کس نمی تواند آن را داشته باشد فعل go for در معانی زیر کاربرد دارد: دوست داشتن I don’t go for horror movies به […]

اصطلاحاتی درباره غذا خوردن 17 شهریور 1403

اصطلاحاتی درباره غذا خوردن

چند واژه کاربردی/fabulous 13 شهریور 1403

چند واژه کاربردی/fabulous

Amazing متحير کننده ،شگفت انگيز Incredible باور نکردنى Awesome خیلی پر ابهت Fabulous شگفت آور Impressive برانگيزنده احساسات ،گيرا Marvelous حيرت اور، عجيب ،جالب Unbelievable غیر قابل باور Remarkable قابل توجه ،جالب توجه Astonishing حيرت انگيز Extraordinary فوق العاده ،غيرعادى Fascinating فريبنده ،دلکش ،سحراميز  

برخی کلمات مشابه (۱۷) 13 شهریور 1403

برخی کلمات مشابه (۱۷)

Vita = حیات Vitae = زندگے   Quiz = امتحان Quizzes = امتحانات   Index = فهرست Indices = فهرست ها   Man = مرد Men = مرد ها    

ساختار کاربردی Almost+simple past verb 13 شهریور 1403

ساختار کاربردی Almost+simple past verb

Almost+simple past ساختار بالا برای عبارت نزدیک بود… استفاده می شود، مثال: I almost fell down نزدیک بود بیفتم I almost went نزدیک بود که برم She almost broke his leg نزدیک بود پای پسررو بشکونه