iron out به چه معناست؟
nose aroundفضولی کردن iron outاتو کردن bank onروی کسی حساب کردن cut outمتوقف کردن break offقطع ارتباط put offپشت گوش انداختن dig intoتحقیق کردن
افعال دو قسمتی (۱)
point outاشاره کردن take offبلند شدن هواپیما write downنوشتن eat outبیرون غذا خوردن put outغذا خوردن break upجدایی، جدا شدن fill inپر کردن
چند جمله کاربردی (۸۸)
It cost a fortuneIt cost an arm and a leg(با ارزش بودن، ارزش خریدن رو داشتن) That’s a rip-off(تیغ زدن کسی،دزدی، کلاهبرداری کردن با قیمت بالا) I can’t afford it(توان خریدن ش رو ندارم) That’s a bit pricey(یه خورده گرانه) That’s quite reasonable(کاملا منطقیه) It’s 20% off(بیست درصد تخفیف داره) That’s a good deal(معامله خوبیه) […]
چند واژه ساده (۱)
skirt: دامن overall: لباس کار،سرهمی sweater: ژاکت swimsuit: لباس شنا hat: کلاه shorts: شلوارک slippers: دمپایی scarf: شال،روسری socks: جوراب
میزبانی درو بریمور برای مراسم اهدای جوایز بنیاد ملی کتاب لغو شد
بنیاد جایزه ملی کتاب، دعوت از درو بریمور برای میزبانی مراسم اهدای جوایز سالانه این بنیاد را پس گرفت. به گزارش الفبای زبان، پس از آنکه درو بریمور بازیگر اعلام کرد با وجود اعتصابها، برنامه گفتگوی خود «شوی درو بریمور» را به زودی از سر میگیرد، جایزه ملی کتاب دعوت از او به عنوان مجری […]
ازت گله دارم!
have a bone to pick with someone=have reason to disagree or be annoyed with someone دلخوری داشتن/ گله داشتن/ I have a bone to pick with you ازت گله دارم I have a bone to pick with you, Sara; I heard how you criticized me at the meeting last night ازت (دلخورم) گله دارم سارا، […]
این نظر شخصی منه
my two cents=an unsolicited opinion= opinion, advice, counsel نظر ناخواسته-نظر شخصی- That’s my two cents این نظر شخصی منه My two cents is that you should sell your stock now نظر شخصی من این است که الان باید سهامت را بفروشی.
درباره درصد- percent %
در زبان انگلیسی درصد کلمه percent % است. مثال: ?A:What’s the weather forecast.B:There’s a 50 percent chance of rain پیش بینی وضع هوا چیه؟ ۵۰ درصد احتمال بارندگی وجود داره. صد در صد One hundred percent هفتاد و پنج درصدSeventy_five percent پنجاه درصد Fifty percent ده درصد Ten percent
لغات ضروری در توصیف اشخاص (۳)
cockinessگستاخی، خودنمایی conceitخودبینی، غرور، استعاره hauteurبزرگی، بزرگ منشی، ارتفاع، غرور hubrisغرور، گستاخی prideمباهات، بهترین، سربلندی، برتنی، فخر، افاده، غرور، تکبر، سبب مباهات، تفاخر کردن vainglory لاف، گزاف، خودستایی، غرور، فیس vanityبادسری، بطالت، بیهودگی، پوچی، غرور، خودبینی
چند واژه کاربردی (۹۳)
Alarm clock :ساعت زنگی backpack: کوله پشتی basket: سبد book: کتاب boots: پوتین، چکمه broom: جارو دستی camera: دوربین candle: شمع clock: ساعت curtains: پرده cushion: کوسن cutter: کاتر
Saturday, 16 November , 2024