inhabit زندگی کردن در یک مکان یا منطقه برای مدت طولانی یا بطور همیشگی  این فعل معمولاً بصورت مجهول بکار می‌رود.  The island is mainly inhabited by sheep در آن جزیره عمدتاً گوسفند‌ها زندگی می‌کنند. The remoter mountain regions are still inhabited by indigenous tribes occupy زندگی کردن در یک اتاق، خانه یا ساختمان (برای […]

 inhabit

زندگی کردن در یک مکان یا منطقه برای مدت طولانی یا بطور همیشگی

 این فعل معمولاً بصورت مجهول بکار می‌رود.

 The island is mainly inhabited by sheep
در آن جزیره عمدتاً گوسفند‌ها زندگی می‌کنند.
The remoter mountain regions are still inhabited by indigenous tribes


occupy

زندگی کردن در یک اتاق، خانه یا ساختمان (برای هر مدت زمانی ای)، اشغال کردن یک فضا

The bed seemed to occupy most of the room
بنظر می‌رسید که تخت بیشتر فضای اتاق را اشغال کرده بود.
The flat below was occupied by a young Sri Lankan couple

با توجه به توضیحات داده شده، جمله‌ی زیر اشتباه است:

 The bathroom was already inhabited
شکل صحیح جمله‌ی گفته شده
The bathroom was already occupied
قبلاً کسی در حمام رفته بود.