Jane Austen Jane Austen (16 December 1775 – ۱۸ July 1817) was an English novelist known primarily for her six major novels, which interpret, critique and comment upon the British landed gentry at the end of the 18th century. Austen’s plots often explore the dependence of women on marriage in the pursuit of favourable social […]
Jane Austen
Jane Austen (16 December 1775 – ۱۸ July 1817) was an English novelist known primarily for her six major novels, which interpret, critique and comment upon the British landed gentry at the end of the 18th century. Austen’s plots often explore the dependence of women on marriage in the pursuit of favourable social standing and economic security. Her works critique the novels of sensibility of the second half of the 18th century and are part of the transition to 19th-century literary realism
With the publications of Sense and Sensibility(1811), Pride and Prejudice (1813), Mansfield Park (1814) and Emma (1815), she achieved success as a published writer. She wrote two additional novels, Northanger Abbey and Persuasion, both published posthumously in 1818, and began another, eventually titled Sanditon, but died before its completion. Her novels have rarely been out of print, although they were published anonymously and brought her little fame during her lifetime
Emma
Emma, by Jane Austen, is a novel about youthful hubris and the perils of misconstrued romance. The novel was first published in December 1815. As in her other novels, Austen explores the concerns and difficulties of genteel women living in Georgian–Regency England; she also creates a lively comedy of manners among her characters
Before she began the novel, Austen wrote, “I am going to take a heroine whom no one but myself will much like.” In the first sentence, she introduces the title character as “Emma Woodhouse, handsome, clever, and rich.” Emma is spoiled, headstrong, and self-satisfied; she greatly overestimates her own matchmaking abilities; she is blind to the dangers of meddling in other people’s lives; and her imagination and perceptions often lead her astray
This novel has been adapted for several films, many television programmes, and a long list of stage
.plays
The British critic Robert Irvine wrote that unlike Austen’s previous novels, the town of Highbury in Surrey emerges as a character in its own right. Irvine wrote that: “In Emma, we find something much closer to a genuinely communal voice, a point of view at work in the narrative that cannot be reduced to the subjectivity of any one character. This point of view appears both as something perceived by Emma, an external perspective on events and characters that the reader encounters as and when Emma recognises it; and as an independent discourse appearing in the text alongside the discourse of the narrator and characters”. Irvine used as an example the following passage: “The charming Augusta Hawkins, in addition to all the usual advantages of perfect beauty and merit, was in possession of as many thousands as would always be called ten; a point of some dignity, as well as some convenience: the story told well; he had not thrown himself away-he had gained a woman of 10, 000l. or thereabouts; and he had gained with delightful rapidity-the first hour of introduction he had been so very soon followed by distinguishing notice; the history which he had to give Mrs. Cole of the rise and progress of the affair was so glorious”. Irvine points out the adjective “charming” appears to the narrator speaking, but notes the sentence goes on to associate “perfect” with “usual”, which he pointed out was an incongruity. Irvine suggested the next sentence “would always be called ten” is in fact the voice of the community of Highbury, which wants the fiancee of Mr. Elton to be “perfect”, whom the narrator sarcastically calls the “usual” sort of community gossip is about a new arrival in Highbury, whom everyone thinks is “charming”. Since the character of Mrs. Elton is in fact far from “charming”, the use of the term “charming” to describe her is either the gossip of Highbury and/or the narrator being sarcastic
جین آستن
جین آستن (۱۶ دسامبر ۱۷۷۵–۱۸ ژوئیه ۱۸۱۷) نویسنده قرن نوزدهم انگلیسی است که آثارش ادبیات غرب را سخت تحت تأثیر قرار داد. شناخت او از زندگی زنان و مهارتش در گوشه و کنایهها، او را به یکی از مشهورترین رماننویسان عصر خودش تبدیل کردهاست.
جین آستن چند سالی از عمر خود را در شهر باث سپری کرد و این شهر به عنوان محل اقامت او مشهور است. موسسهای به نام «مرکز جین آستن» در خیابان گی در مرکز شهر باث موجود است که هر سال جشنوارهای به نام جشنواره جین آستن در این شهر برگزار میکند.
جین آستن با نگارش چهار رمان عقل و احساس، غرور و تعصب، منسفیلد پارک و اما بین سالهای ۱۸۱۱ تا ۱۸۱۶، نام خود را به عنوان نویسندهای صاحب سبک به ثبت رساند. وی با خواندن کتابهای متفاوت یادگرفت از چه چیزهایی پرهیز کند تا داستانهایش جالب و خواندنی شوند. به همین دلیل سبک جین آستن در شیوه نگارش منحصر به فرد است و صدای راوی رمان را با عمیقترین احساسات شخصیتهای قصه پیوند میزند. بطوریکه با خواندن داستانهای وی میتوان پا جای پای شخصیتهای رمانهای او گذاشت.
جین آستن، غالباً زنان نویسنده هم دوره خودش را به خاطر سبک دراماتیک و خسته کننده قصههای عاشقانه در رمان هایشان دست میانداخت.
اِما
اِما نام رمانی از جین آستن است که دربارهٔ برداشت نادرست از دلباختگی نوشته شده است. این رمان نخست در دسامبر ۱۸۱۵ میلادی به چاپ رسید. مانند دیگر رمانهایش، آستن در این داستان هم به درگیریها و دلبستگیهای زنان در دوره جورجی انگلستان میپردازد.
پیش از نوشتن داستان آستن نوشت «میخواهم قهرمان زنی بیاورم که هیچکس جز از خودم خیلی دوستش نخواهد داشت». در نخستین بند داستان، کاراکتر نامی رمان را اینگونه نگاشته میکند: «دوشیزه ٳما وودهاوس دختری زیبا، باهوش و پولدار». البته اما شاید اندکی لوس باشد، خودش را در پیوند دادن زوجها خیلی دست بالا میگیرد، از پیامدهای سوسه دواندن در کارهای دیگران ناآگاه است و رفتار دیگران را نیز بد برداشت میکند. این داستان گونهای از رمان تربیتی است.
خلاصه داستان
دوشیزه ٳما وودهاوس دختری زیبا، باهوش و پولدار بیست و یک سال دارد. او در خانه برزگ اربابی در هارتفیلد، در نزدیکی روستای بزرگ هایبری با پدر پیر و خودبیمارانگارش زندگی میکند. آقای نایتلی که برادر بزرگ جان نایتلی شوهر خواهر بزرگتر اما، جین است در همسایگی آنان خانه اربابی بزرگی در نزدیکی نیایشکده دان ول دارد. ازدواج خانم تیلور، دایه اما با آقای وستون ارباب پولدار و زن مرده این فکر را به سر دوشیزه اما میاندازد که گویا در پیش بینی این پیوند نقشی داشته و براستی با هوش سرشارش الهام بخش و نوید دهنده در پیوند دلها و ازدواجهاست. برای گذران روز و تنها نماندن، اما میکوشد تا برای هریت اسمیت زیبا که چندی است در دل آقای رابرت مارتین جوان زمیندارساده و روستایی جای دارد، شوهر مناسب تری پیدا کند. نخست بایستی از دل این جوان بدرش آورد و آنگاه او را در دل آقای التون جای دهد. آقای التون که دلباخته خود اما شده، به همه خواستههای دوشیزه اما در شادمان کردن هریت اسمیت پاسخ مناسب میدهد.
.
Monday, 23 December , 2024