تهیه و تنظیم: حسین شیردل/ ۱- Black & white (سبک سنگین کردن): همه چیز را در نظر گرفتن و بیش از حد ساده کردن یک موضوع. قضاوت کردن یک چیز تنها به صورت یک حالت یا حالت دیگر، خوب یا بد ۲- Put something down in black and white : نوشتن چیزی روی کاغذ به […]

تهیه و تنظیم: حسین شیردل/


۱- Black & white (سبک سنگین کردن):

همه چیز را در نظر گرفتن و بیش از حد ساده کردن یک موضوع. قضاوت کردن یک چیز تنها به صورت یک حالت یا حالت دیگر، خوب یا بد

Our boss always thinks that everything is straightforward, but he doesn’t realize that this whole situation is not as black and white as he thinks!  
 رییس مون فکر میکنه همه چیز سر راسته، ولی متوجه این نمیشه که همه ی ماجرا به سادگی ای که فکر میکنه نیست

۲- Put something down in black and white :

نوشتن چیزی روی کاغذ به منظور تایید یا مستند سازی

I don’t understand why you don’t believe me! Look, it’s written here in black and white!   من نمیفهمم چرا به من اعتماد نداری! نگاه کن، مدرکش موجوده

۳- Black as night (تاریکی ظلمات):

مکانی بسیار تاریک، هنگامی که به سختی میشود چیزی دید

We had another power cut last night; it was as black as night in our house. We didn’t even have any candles!  
 دیشب هم مجددا برق رفت؛ تو خونه ی ما تاریکی ظلمات بود. ما حتی هیچ شمعی نداشتیم

۴- Black and blue (سیاه و کبود):

جهت توصیف کبودی شدید استفاده میشود

John’s face was black and blue after the boxing match.   صورت جان پس از مسابقه ی بوکس سیاه و کبود شده بود

۵- Black eye :

یک کبودی در نزدیکی چشم فردی

Fred came home with a horrible black eye today, but he won’t tell us what happened!   امروز فرد با ی چشم کبود وحشتناک اومد خونه؛ ولی بهمون نمیگه چه اتفاقی افتاده

۶- Black out :

به معنای تاریکی، خواه با کم کردن یا خاموش کردن نور یا بیهوش شدن است

We had a huge black out here last night, the whole town was out of power for about 7 hours!   شب گذشته تاریکی شدیدی را در اینجا تجربه کردیم، تمام شهر برای ۷ ساعت برق نداشت

۷- Black as skillet :

برای توصیف چیزی بسیار کثیف و پوشیده از لکه های تیره به کار میرود

My hands and clothes were as black as a skillet, and I was only halfway through cleaning your garage!  
 تازه تمیز کردن گاراژ خونتون نصف شده بود، که دست ها و لباس ها به سیاهی نفت شده بود

۸- Black market (بازار سیاه):

این واژه به اماکنی اطلاق میشود که در آن ها خرید و فروش غیرقانونی کالاها، به منظور سود بیشتر، صورت میگیرد

Jerry used to sell cigarettes from South America on the black market!  
 جری ی مدت سیگار هایی از آمریکای جنوبی رو در بازار سیاه می فروخت

۹- Blackball someone :

نادیده گرفتن و تحریم اجتماعی یک نفر، دوری کردن از آن ها

Their company has been blackballed ever since that scandal was all over the newspapers. No one wants to do business with them anymore.   
بعد از انتشار اون رسوایی در روزنامه ها، شرکت اونها منزوی شد. زین پس، کسی تمایل به تجارت با آن ها را ندارد

۱۰- Blacklist someone (لیست سیاه):

درج نام افراد در یک فهرست، در صورتی که هر گونه قوانینی را زیر پا بگذارند، و از داشتن فرصت دوباره ی شراکت محروم شوند

“I was in a lot of debt a while ago, and was unable to pay it all back, so I’ve been blacklisted. I’m not allowed to get a mortgage in my own name.  
 مدتی پیش به شدت بدهکار بودم، و نمیتوانستم همه ی آن را باز گردانم، بنابراین در لیست سیاه قرار گرفتم. اجازه ندارم به نام خودم وام بگیرم