اصطلاح « bring to the table» به چه معناست؟
Bring Something To the Table=to do something that will benefit others پول یا تخصص یا دانش را به میدان آوردن bring your money and expertise to the table پول و تخصصت را بیار میدون ( پول و تخصصت را بیار وسط )
اصطلاح Don’t fret
Don’t fret=don’t worry غصه نخور ، نگران نباش Don’t fret man. I’m sure She’s OK غصه نخور رفیق مطمئنم اون حالش خوبه! Don’t fret, you’ll make it to your flight on time نگران نباشید، به موقع به پرواز خود خواهید رسید
ساختاری برای بیان اینکه «یه مشکلی داره…»
برای بیان مشکل داشتنِ چیزی، از این ساختار استفاده میشه: There is something wrong with+noun مشکل پیداکرده…. مثال: There is sth wrong with her phone گوشیش مشکل پیدا کرده. There is sth wrong with this computer این کامپیوتر مشکل پیدا کرده. There is something wrong with my laptop There is something wrong with […]
اصطلاح take advantage
I think she takes advantage of his good nature
تفاوت بین right now و right away چیست؟
وقتی میگیم right now یعنی همین الان، همین حالا، حال حاضر مد نظر ماست. Example: I’m washing the dishes right now من الان دارم ظرف هارو میشورم. اما right away یعنی بی درنگ، بدون تاخیر Example: I need to talk to your boss right away من باید فوری با رئیست صحبت کنم
افعال ترکیبی با Put
Put down :نوشتن Put on :پوشیدن Put in :اقدام کردن Put through: وصل گردن به کسی با تلفن Put off: عقب انداختن Put by :پس انداز کردن Put across: توضیح شفاف دادن Put up with :کسی رو تحمل کردن
بچه چندمی (به زبان انگلیسی)؟
?What’s your birth order بچه چندمی؟ I’m the eldest child بچه اولم. I’m the second born بچه دومم. I’m the middle child بچه وسطی ام I’m the only child تک فرزندم. I’m the baby of the family ته تغاری ام.
عبارت «به یک شرط» در جملات انگلیسی + مثال
On one condition به یک شرط ! You can go on one condition، you have to finish your homework به یک شرط میتونی بری ،که تکالیفت رو تموم کنی. I will drive you to your interview tomorrow on one condition; you buy lunch afterwards من فردا شما را به یک شرط به مصاحبه […]
یک ساختار کاربردی/ نبایدها برای ابراز پشیمانی
در انگلیسی برای بیان پشیمانی از ساختار زیر استفاده می شود: i shouldn’t have+ Verb (past tense) (فعل به صورت گذشته)+ i shouldn’t have مثال: I shouldn’t have told you نباید به تو میگفتم I shouldn’t have said that نباید اونو می گفتم i shouldn’t have done that نباید اون کارو می […]
Thursday, 21 November , 2024