calm down آروم باش take it easy سخت نگیر stay calm خونسرد باش be patient صبور باش hold on to yourself خودتو کنترل کن don’t worry نگران نباش you don’t have to worry نباید نگران باشی there is no need to worry نیازی نیست که نگران باشی  

واژه ی Match به معنی”مسابقه” برای بازیهایی بکار می‌روند که توپ داشته باشند مثل فوتبال ، بسکتبال ، پینگ‌پنگ و غیره . chess match, a tennis match, a football match A football match attracts most people واژه ی Race به معنی “مسابقه” برای هر بازی ای که با سرعت سرو کار دارد و همچنین بازیهای […]

تهیه و تنظیم: زهرا کلاته عربی/ «Although» به معنی «اگرچه» برای وصل کردن دو جمله متضاد به کار می‌رود و به عبارت دیگر، تضاد و تمایز را نشان می‌دهد. در ادامه گرامر Although را با ذکر مثال توضیح خواهیم داد. «Although» می‌تواند به عنوان حرف ربط وابسته در اول جمله بیاید و جمله‌واره وابسته را […]

Sometimes Sometime Some time فرق بین اینها چیست… Sometimes  گاهی اوقات Example: I sometimes see my friend Sometime  سری یک فرصت مناسب Example: Let’s get together sometime بیا سری یک فرصت مناسب همدیگر را ببینیم. Some time   مدتی Example: It took me some time to fix my car  

Make an effort تلاش کردن Make an inquiry درخواست دادن Make an excuse بهانه آوردن Make a fortune وضع خوب مالی به دست آوردن Make friends دوست پیدا کردن Make a fuss غر زدن

Keep it dark مخفی نگه داشتن، صدایش را درنیاوردن I’m on leave در مرخصی هستم My lips are sealed دهنم قرصه

  At your earliest convenience در اولین فرصت Time and again چندین بار…بارها Every other day یک روز در میان Time presses وقت تنگ است Spare time وقت آزاد…اوقات فراغت Time is up وقت تمام است In the nick of time سر بزنگاه  

  Strength معنی : قدرت مثال : Lifting weights increases your strength ترجمه : وزنه‌برداری قدرت شما را افزایش می‌دهد. Endurance معنی : استقامت مثال:Running long distances helps build endurance. ترجمه:دویدن مسافت‌های طولانی به تقویت استقامت کمک می‌کند.  Flexibility معنی : انعطاف پذیری مثال :Yoga improves flexibility in your muscles ترجمه :یوگا انعطاف‌پذیری عضلات شما […]

فعل عبارتی (phrasal verb)  Bear out به معنای “تایید کردن” است.   مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Confirm that something is correct   مثال: Statistics bear out the government’s claims on the issue آمار، ادعاهای دولت درمورد این موضوع را تایید می‌کند.  

‌ ‌فعل عبارتی (phrasal verb)  Egg on به معنای “تشویق کردن، تهییج کردن” هستش.   مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: Encourage   مثال: The other students egged him on when he started arguing with the teacher وقتی او با معلم بحث می‌کرد بقیه دانش‌آموزان او را تشویق می‌کردند.