بایگانی‌های الفبای زبان - صفحه 31 از 192 - الفبای زبان
مکالمه شماره (۱۱) 24 اردیبهشت 1403

مکالمه شماره (۱۱)

?A: Are you going to vote ?B: Yes, are you ?A: Yes, but what day are the elections ?B: You don’t know what day the elections are A: That’s why I’m asking you B: They’re this coming Tuesday A: Really B: Yes, I’m serious A: Good thing you told me B: I can’t believe you […]

فعل عبارتی «fall over» 23 اردیبهشت 1403

فعل عبارتی «fall over»

fall over=they fall to the ground فروافتادن، (ناگهان) افتادن، نقش برزمین شدن  My little girl was running along when she fell over, so I picked her up and gave her a hug دختر کوچولوی من در حال دویدن بود که افتاد، بنابراین او را بلند کردم و بغلش کردم Be careful when you’re walking in […]

داستان کوتاه «The crazy artist» همراه ترجمه 23 اردیبهشت 1403

داستان کوتاه «The crazy artist» همراه ترجمه

The crazy artist Frenhofer was the best artist in the world. Everyone loved him.The quality of his paintings was very high. He always used the best materials He made a big profit from his paintings.He had delicious meals with his rich neighbors. He taught art classes Life was good.Then his attitude changed. He stopped selling […]

آشنایی با چند واژه مصوب فرهنگستان در زمینهٔ ریاضی 22 اردیبهشت 1403
دو واژه بیشینه و کمینه؛

آشنایی با چند واژه مصوب فرهنگستان در زمینهٔ ریاضی

فرهنگستان زبان و ادب فارسی به جای واژه‌های ماکسیمم و مینیمم، دو واژه بیشینه و کمینه را پیشنهاد داده است. به گزارش الفبای زبان، روابط عمومی فرهنگستان زبان و ادب فارسی به‌مناسبت روز جهانی زن در ریاضیات،  واژۀ مصوّب فرهنگستان در زمینهٔ ریاضی  را به اشتراک گذاشته است. نگاشت (mapping, map): رابطه‌ای که هر نقطه […]

اصطلاح «ignorance is bliss» 22 اردیبهشت 1403

اصطلاح «ignorance is bliss»

 ignorance is bliss این اصطلاح اشاره دارد به ضرب المثل معروف خودمان دارد که می گوید «بی خبری خوش خبری»/بیانگر آرامشی که افراد ناآگاه دارند He never keeps up with the news or cares about the troubles in the world because he believes that ignorance is bliss او هرگز با اخبار همراه نیست و به […]

درباره فعل «to revive» 22 اردیبهشت 1403

درباره فعل «to revive»

to revive=restore to life or consciousness احیاء کردن/ زنده کردن/ دوباره خلق کردن synonyms= animate, quicken, reanimate, recreate The economy is beginning to revive اقتصاد شروع به احیاء شدن کرده. an attempt to revive steel industry  مثال تلاش برای احیای صنعت فولاد The doctors could revive him دکتر ها تونستند احیاش کنند

اصطلاح «a feast for the eyes» 22 اردیبهشت 1403

اصطلاح «a feast for the eyes»

a feast for the eyes چشم نواز/ دلربا/جذاب An especially attractive, pleasing, or remarkable sight or visual experience His newest film has such lush cinematography that it is truly a feast for the eyes جدیدترین فیلم او چنان فیلمبرداری پرآذینی دارد که واقعاً چشم نواز و زیبا است There are so many wonderful displays, pictures, […]

اصطلاح «در ناز ونعمت بزرگ شدن» 19 اردیبهشت 1403

اصطلاح «در ناز ونعمت بزرگ شدن»

Born with a silver spoon=born into a very rich family در ناز ونعمت بزرگ شدن   She may have a lot of money, but she earned every penny herself; she wasn’t born with a silver spoon in her mouth او ممکن است پول زیادی داشته باشد، اما هر پنی را خودش به دست آورده است. […]

اصطلاح/ ضرب المثل «گله را به دست گرگ سپردن» 19 اردیبهشت 1403

اصطلاح/ ضرب المثل «گله را به دست گرگ سپردن»

fox guarding the henhouse گله را به دست گرگ سپردن اصطلاح fox guarding the henhouse «روباه نگهبانی از مرغ‌خانه» به معنای قرار دادن شخصی نامناسب در موقعیت اعتماد یا قرار دادن کسی در موقعیتی است که خودش را پلیس نگه می‌دارد. My sister is going to put her ex-convict brother-in-law in charge of her business, […]

اصطلاح «Out of the woods» 19 اردیبهشت 1403

اصطلاح «Out of the woods»

Out of the woods پایان شرایط سخت و خطرناک/ خطر از سر کسی رفع شده باشد/رهایی از مشکلات The surgery went very well and he just needs to recover now, so he’s officially out of the woods عمل جراحی خیلی خوب پیش رفت و او فقط باید اکنون بهبود یابد، بنابراین خطر از سر او […]