چند اصطلاح کاربردی/ There, there به چه معنیست؟
There, there ناراحت نباش چیزی نیست No biggie عیبنی نداره I’m afraid so اره متاسفانه Call it off کنسلش کن Get off my back ولم کن/ دست از سرم بردار
آیا واژه «advice» قابل جمع بستن است؟
کلمه “advice” همانطور که می دانید به معنی ‘توصیه، نصیحت’ هست. یکی از اشتباهات رایج در خصوص “advice“، جمع بستن آن است یعنی استفاده به صورت advices. اما از آنجایی که این کلمه غیر قابل شمارش است طبیعتا نمی توانیم آن را جمع ببندیم. Thank you for your advice, sir از توصیه شما متشکرم آقا. […]
«آلیس مونرو» برنده جایزه نوبل ادبیات درگذشت
«آلیس مونرو» نویسنده کانادایی برنده جایزه نوبل ادبیات و از بزرگترین نویسندگان داستان کوتاه در سن ۹۲ سالگی درگذشت. به گزارش الفبای زبان، «آلیس مونرو» که برای بیش از ۶۰ سال، زندگی روزمره را از دریچه داستان کوتاه بررسی میکرد، در سن ۹۲ سالگی در خانه انتاریو درگذشت. او بیش از یک دهه از زوال […]
۱۰ عبارت برای گفتن اینکه چیزی آسان یا سخت است
Ten Phrases for Saying Something is Easy & Difficult It’s a piece of cake It’s a cinch It’s a breeze Anyone can do it There’s nothing to it It’s hard It’s a bit tricky It’s really tough It’s not a walk in the park It’s very demanding (= it takes a lot of time and […]
مکالمه شماره (۱۱)
?A: Are you going to vote ?B: Yes, are you ?A: Yes, but what day are the elections ?B: You don’t know what day the elections are A: That’s why I’m asking you B: They’re this coming Tuesday A: Really B: Yes, I’m serious A: Good thing you told me B: I can’t believe you […]
فعل عبارتی «fall over»
fall over=they fall to the ground فروافتادن، (ناگهان) افتادن، نقش برزمین شدن My little girl was running along when she fell over, so I picked her up and gave her a hug دختر کوچولوی من در حال دویدن بود که افتاد، بنابراین او را بلند کردم و بغلش کردم Be careful when you’re walking in […]
داستان کوتاه «The crazy artist» همراه ترجمه
The crazy artist Frenhofer was the best artist in the world. Everyone loved him.The quality of his paintings was very high. He always used the best materials He made a big profit from his paintings.He had delicious meals with his rich neighbors. He taught art classes Life was good.Then his attitude changed. He stopped selling […]
آشنایی با چند واژه مصوب فرهنگستان در زمینهٔ ریاضی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی به جای واژههای ماکسیمم و مینیمم، دو واژه بیشینه و کمینه را پیشنهاد داده است. به گزارش الفبای زبان، روابط عمومی فرهنگستان زبان و ادب فارسی بهمناسبت روز جهانی زن در ریاضیات، واژۀ مصوّب فرهنگستان در زمینهٔ ریاضی را به اشتراک گذاشته است. نگاشت (mapping, map): رابطهای که هر نقطه […]
اصطلاح «ignorance is bliss»
ignorance is bliss این اصطلاح اشاره دارد به ضرب المثل معروف خودمان دارد که می گوید «بی خبری خوش خبری»/بیانگر آرامشی که افراد ناآگاه دارند He never keeps up with the news or cares about the troubles in the world because he believes that ignorance is bliss او هرگز با اخبار همراه نیست و به […]
درباره فعل «to revive»
to revive=restore to life or consciousness احیاء کردن/ زنده کردن/ دوباره خلق کردن synonyms= animate, quicken, reanimate, recreate The economy is beginning to revive اقتصاد شروع به احیاء شدن کرده. an attempt to revive steel industry مثال تلاش برای احیای صنعت فولاد The doctors could revive him دکتر ها تونستند احیاش کنند
Monday, 23 December , 2024