افعال ترکیبی(۲)
set out شروع به کار کردن put off به تاخیر انداختن back up پشتیبانی pass away فوت شدن fall down فرو ریختن call off کنسل کردن
۷ واژه ی کاربردی با free
۷ واژه ی کاربردی با free Freedom آزادی Free enterprise اقتصاد آزاد، کسب و کار آزاد، رقابت آزاد درسیستم سرمایه داری Free handed سخاوتمند، دست و دل باز Free port بندر آزاد Freethinker آزاد اندیش Freeman آزاده Free university دانشگاه آزاد
جملات کوتاه انگلیسی با ترجمه (۲۸)
Sometimes people are beautiful. Not in looks. Not in what they say. Just in what they are بعضی وقتا آدما قشنگن، نه در ظاهر نه اون طوری که می گن. فقط در چیزی که هستن. The beginning is the most important part of whatever you want to accomplish. Start. Now شروع مهمترین بخش هر کاری […]
ضمایر موصولی (Wh ها)
در دستور زبان انگلیسی، ضمیر کلمهای است که بهجای اسم یا گروه اسمی مینشیند و نقشهای مختلفی میگیرد. ضمایر انگلیسی با توجه به موقعیتی که در جمله دارند، به انواع گوناگونی تقسیم میشوند. how کیفیت و چگونگی how high برای ارتفاع how much برای مقدار how tall برای قد شخص of which برای مالکیت شی […]
آشنايي با اسم مصدر gerund و موارد کاربرد
نویسنده:مهدی کلاته عربی/ در انگليسي اسم مصدر را با اضافه كردن ing به انتهاي شكل ساده فعل به وجود مي آورند . اسم مصدر در جمله همانند اسم عمل مي كند . smoking – swimming بعد از حروف اضافه فعل با ing يا اسم مصدر قرار مي گيرد. گاهي اوقات براي ساختن اسم به فعل، […]
اصطلاح «Have got very short fuse»
Have got very short fuse syn=a tendency to get angry easily = a quick temper اعصاب نداشتن، عصبانی بودن The chef has got a very short fuse سرآشپز اصلا اعصاب نداره The boss is known to have a short fuse رئیس به آدم بی اعضاب معروف است
تفاوت «few» & «a few»
این دو عبارت از معرفهای اسم در انگلیسی به شمار میآیند و با اسامی قابل شمارش جمع به کار میروند. “a few” به معنای “تعدادی، تعداد کمی” بار معنایی مثبت دارد هر گاه همراه اسمی استفاده شود به معنی این است که آن اسم از نظر تعداد و شمارش بیش از دو عدد می باشد. […]
واژه «Foe»
Foe : an enemy دشمن، عدو، خصم، معاند friend and foe دوست و دشمن one of his political foes یکی از دشمنان سیاسی او
یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around
یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around معنی ‘رفت و آمد کردن’ را بیان می کند، یعنی اینکه شخصی مثلا در یک شهر به مکانی یا مکان هایی برود. این رفت و آمد کردن مثلا ممکن است به واسطه شغل باشد، یا ممکن است شخصی به عنوان جهانگر وارد شهری شود و طبیعتا برای […]
واژه «Dowdy »
Dowdy slovenly= untidy نا مرتب؛ کثیف؛ بی ریخت، بی قواره، از مد افتاده؛ (به طعنه) بد لباس She tried to change her dowdy image by buying a fashionable new wardrobe او سعی کرد با خرید یک کمد لباس جدید شیک وجهه نا مرتبش را عوض کند.
Monday, 23 December , 2024