اصطلاح «IN A RUSH» به چه معناست؟
In a rush= having very little time = very busy or rushed داشتن زمان بسیار کم (برای انجام کاری یا بودن در جایی). خیلی شلوغ یا عجله ای ?Sorry, I’m in a rush. Could we do this interview tomorrow ببخشید من عجله دارم میشه فردا این مصاحبه رو انجام بدیم He was […]
تفاوت بین Voice، Sound، Noise
Voice صدای انسان She has a very loud voice او صدای خیلی بلندی دارد Sound صدای اشیا و حیوانات He likes to awake to the sound of a radio او دوست دارد که با صدای یک رادیو از خواب بیدار شود Noise سر و صدا ( انسان، محیط و … ) Stop making so much […]
جملات آموزنده و امید بخش انگلیسی (۱۶)
Some people come in our life as blessings. Some come in your life as lessons بعضی از افراد به عنوان برکت در زندگی ما می آیند، بعضی به عنوان درس در زندگی شما می آیند. Never give up on something you really want. It’s difficult to wait, but it’s more difficult to regret “هرگز از […]
افعال عبارتی پرکاربرد (۱۴)
set out شروع به کار کردن put off به تاخیر انداختن back up پشتیبانی pass away فوت شدن fall down فرو ریختن call off کنسل کردن wipe away پاک کردن weigh up سبک سنگین کردن، سنجیدن wear out از پا درآمدن make for عازم شدن hand around دست به دست چرخاندن چیزی wrap up تمام […]
عبارت کاربردی «Just as…so»
یکی از ساختارهای کاربردی که در رایتینگ یا حتی اسپیکینگ میشه استفاده کرد بصورت زیر هست: “just as…, so” این ساختار برای بیان تشابه یا ارتباط بین دو اتفاق یا عمل استفاده میشه. یعنی یک عمل یا اتفاق توسط یک مورد دیگه رخ میده یا تحت تأثیر اون قرار میگیره. . مثال: Just as the […]
اصطلاح «Getting cold feet»
Getting cold feet شک کردن در تصمیم انجام کاری. پشمان شدن از انجام کاری. ترسیدن از سختی کار و دچار شک و شبهه شدن The burglar has got cold feet, when the dog started barking وقتی سگ شروع به پارس کرد سارق از انجام کارش دو به شک شد Veronica gets cold feet once again […]
اصطلاح «standing on your own feet»
standing on one’s [own] feet معنی تحت الفظی آن یعنی مثلا بعد از افتادن، بلند بشه کسی/ یا بچه برای اولین بار روی پای خودش بایسته/ یا مثلا بعد از مریضی/ از تخت دیگه پا شه. معنی اصطلاحی هم به مصداق جمله معروف روی پای خودش ایستاد/ مستقل شدن/ از نظر مالی مستقل شدن. He […]
بیان زمان ها
In recent times اخیرا In time بموقع In no time فورا In earliest times در گذشته In due time در زمان مقرر At the moment در حال حاضر At present در حال حاضر At rest در موقع استراحت At leisure در موقع فراغت At once ناگهان،فورا At times بعضی اوقات So far تاکنون As of […]
واژگان مرتبط با پرواز و فرودگاه
aisle =راهروی بین صندلیها در هواپیما baggage claim= محل تحویل چمدان boarding pass =بلیط مخصوص hand luggage= چمدان های قابل حمل flight =پرواز pilot =خلبان Co-pilot= کمک خلبان cockpit =کابین خلبان flight attendant=مهماندار هواپیما life jacket= جلیقه نجات seat belt =کمربند emergency exit= خروج اضطراری
صفت های متضاد در انگلیسی
صفت های متضاد در انگلیسی Same = همانند Different = متفاوت Clean = تمیز Dirty = کثیف Dry =خشک Wet = خیس Far = دور Near = نزدیک Alive = زنده Dead = مرده Best = بهترین Worst = بدترین Bitter = تلخ Sweet = شیرین Calm = آرام Nervous = عصبی
Monday, 23 December , 2024