فرق do one’s homework و do one’s housework
از do one’s homework در دو مورد استفاده می شود. ۱- انجام تکالیفی که مدرسه برای دانش آموزان تعیین کرده است. Your child will be more accepting of doing his homework when he knows that it must be done at a specific time ۲- انجام تحقیق در یک زمینه و آماده شدن برای کاری He […]
پیشوند «Fore»
پیشوند “Fore” در معنای قبل/ پیش به کار میرود. Forefather : اجداد، پیشینیان Forecast : پیشبینی کردن Foreword : پیشگفتار Forerunner : پیشرو Foretell : پیشگویی کردن Foresight : دور اندیشی Forego : مقدم بودن Forehead : پیشانی
ترکیب کاربردی بیان اشتیاق برای انجام کاری (۳)
…I’m dying من خیلی مشتاقم …. I’m dying to know من خیلی مشتاقم بدونم. I’m dying to see you من خیلی مشتاقم ببینمت. I’m dying to meet youمن خیلی مشتاقم که ملاقات کنم.
عبارت «من دارم کم کم …»
…I’m coming to من دارم کم کم … I’m coming to like youداره کم کم ازت خوشم میاد. I’m coming to be angry داره کم کم عصبانی میشم. I’m coming to be hungryداره کم کم گرسنم میشه.
تفاوت will و be going to
پیش بینی و پیشگویی فرق will و be going to در خصوص پیش بینی این است که وقتی پیش بینی ما براساس نظرات شخصی است یا برای پیشگویی و پیشبینی در آینده دور نه همین چند لحظه از will استفاده می کنیم ولی وقتی که پیش بینی ما براساس چیزی که الان می بینیم و […]
یکی از کاربردهای When
زمانی اشاره به اینکه اتفاقی در سن خاصی برای فردی رخ داده است، باید فقط از when استفاده کرد. When I was 21, I quit my job to go to school زمانی که ۲۱ ساله بودم کارم را ول کردم تا درس بخوانم. He got married when he was 32 زمانی که ۳۲ ساله بود […]
انواع «دوست»
Friendدوست Close friendدوست صمیمی Bosom friendدوست جون جونی Life long friendدوست تمام دوران زندگی Casual friendدوست معمولی Fair weather friendرفیق نیمه راه False friendرفیق ناباب
تفاوت Talk To & Talk With
وقتی می گوییم talk to یعنی یک گفتگوی معمولا یک طرفه که یک نفر بیشتر صحبت می کند و طرف دیگر گوش می دهد. اما در talk with یعنی هر دو طرف یک مکالمه یا یک گفتگوی فعال دارند. I hate the time, when someone talks to me and I have no choice but to […]
واژگان مشابه اما متفاوت (۳)
این کلمات دیکته ی نزدیک به هم دارند اما متفاوتند:Follow- دنبال کردن و پیگیری کردنFellow – مردک ، یارو Middle میانی ، وسط Meddle فضولی کردن Even عدد زوج/ حتیEvent رویداد Envelop دور چیزی را گرفتن، احاطه کردن Envelope پاکت نامه Sew دوختن، خیاطی کردنSow بذر پاشیدنSaw اره کردن ، اره Quality کیفیت Qualify واجد شرایط شدن ، […]
واژههایی که به معنی «تعداد/مقدار زیاد» هستند
manifold زیاد The reasons for this situation are manifold دلایل این وضعیت زیاد هستند. a battery ofتعداد زیادی a battery of medical tests تعداد زیادی تست پزشکی a (great) wealth ofمقدار زیادی The new manager brings a great wealth of experience to the job مدیر جدید تجربهی زیادی برای شغل به ارمغان میآورد.
Wednesday, 25 December , 2024