واژگان مرتبط با آتش
fireplace شومینه firewood هیزم fire fighter آتش نشان fire alarm آژیر آتش نشانی fire box آتشدان، مجمر fire ball نارنجک، گلوله انفجاری fireworks آتش بازی bonfire آتش چهارشنبه سوری
روش های مختلف خداحافظی کردن
Goodbye خداحافظ Until next time تا دفعه بعد Catch you later بعدا می بینمت See you soon به زودی می بینمت Bye for now فعلا خداحافظ I’m off من رفتم Take care مراقب خودت باش
حرف اضافه on در عبارات
مهمترین کاربرد on به عنوان حرف اضافه مکان وقتی است که میخواهیم بگوییم چیزی بالای چیز دیگر و در تماس با آن است. در واقع این حرف اضافه برای اشاره به قرار داشتن چیزی روی سطح چیزی دیگر به کار میرود. On end بی وقفه On foot با پای پیاده On sunday در روز یکشنبه […]
Talk more
Do more بیشتر انجام بده Think more بیشتر فکر کن Talk more بیشتر حرف بزن Sleep more بیشتر بخواب Have more بیشتر بخور
اسامی همیشه جمع در زبان انگلیسی
اشیای زیر از نظر تعداد مفرد می باشند ولی در گرامر انگلیسی جمع محسوب شده و با فعل جمع بکار می روند: glasses (عینک) pajamas (پیژامه) trousers (شلوار) jeans (شلوار جین) pants (شلوار) slacks (شلوار اسپرت) scissors (قیچی) nail clippers (ناخن گیر) pliers (انبردست) اگر بخواهیم بگوییم (یک شلوار جین) یا (یک عینک) از a […]
قواعد جمع بستن در زبان انگلیسی
اگر به آخر اسم s اضافه کنیم، تبدیل به جمع می شود: کتاب ها books →→→→ کتاب book کیف ها bags →→→→ کیف bag فندک ها lighters →→→→ فندک lighter اگر اسم مفرد با (Z – X – S – Sh – Ch) ختم شود، در جمع es می گیرد و به صورت سیلاب جداگانه […]
واژگان کاربردی(۹۵)
bet (past: bet, betted ; past participle: bet, betted) شرط (بندی)، موضوع شرط بندی، شرط بستن، نذر condition شرط، وضعیت، شایسته کردن، حالت، چگونگی، مقید کردن، شرط نمودن condition punt زدن توپ، توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن requirement نیاز، لازم، مقرره، دربایست، نیازمندی، تقاضا، احتیاج، الزام، ایجاب، التزام reservation ذخیره، رزرو […]
واژگان کاربردی(۹۴)
settled جمعیت دار، آباد، مقیم، مستقر، جای گیر، ثابت، آرام، صاف، معین، مقرر silent خموش، خاموش، ساکت، بیصدا، آرام، صامت، بیحرف sleepy خواب آلود slinky دزدکی، مخفی، خوش ژست slow آهسته، کند، تدریجی، کودن، تنبل، یواش، آهسته کردن یاشدن slow smooth سطح صاف، قسمت صاف هر چیز، هموار، نرم، روان، سلیس، بی تکان، بی مو، […]
کاربردهای مختلف حرف تعریف معین (the)
کاربردهای مختلف حرف تعریف معین (the) در پاره ای از عبارات و اصطلاحات؛ در آغاز … at the beginning در همان موقع … at the same time هنگام عصر… in the evening واقعیت را گفتن … to tell the truth روی هم … on the whole در پایان … at the end of از طرف […]
اصطلاح «keep it under your hat»
keep it under your hat رازی را پیش خود نگه داشتن/افشا نکردن راز If someone tells you a secret and you keep it under your hat, you don’t tell anyone I’ll only tell you if you promise to keep it under your hat Aunt Biddy said she couldn’t possibly tell me the family secrets because […]
Wednesday, 27 November , 2024