عبارت «به یک شرط» در جملات انگلیسی + مثال
On one condition به یک شرط ! You can go on one condition، you have to finish your homework به یک شرط میتونی بری ،که تکالیفت رو تموم کنی. I will drive you to your interview tomorrow on one condition; you buy lunch afterwards من فردا شما را به یک شرط به مصاحبه […]
«از سرت هم زیاده!» به انگلیسی چی می شه؟
!She’s too good for you از سرت هم زیاده! I cross my fingers for you برایت آرزوی موفقیت می کنم
اصطلاح pull an all-nighter به چه معناست؟
pull an all-nighter=to stay up all night, especially to study or work شب زنده داری کردن/تلاش شبانه برای درس و کار I was a bit of a procrastinator in college, so I tended to pull a lot of all-nighters Jeff pulled an all-nighter on Thursday to get his report finished for work by the deadline […]
اصطلاح «mind on the blink» به چه معناست؟
نویسنده:مهدی کلاته عربی/ mind on the blink=stop working properly=faulty=temporarily out of order مغزم هنگ کرده/ اولین مورد استفاده از این عبارات عامیانه (slang) مربوط به اواخر دهه ۱۸۰۰ است و احتمالاً به چراغ الکتریکی اشاره دارد که روشن و خاموش می شود (“چشمک می زند”). my mind is on the blink
?Are you sulking به چه معناست؟
?Are you sulkingقهری؟ I’m not sulkingقهر نیستم ?Why the long faceچرا ناراحتی؟ My heart is heavyدلم گرفته
زندگینامه خواننده ترانههای جنگ جهانی دوم منتشر شد
کتاب «آهنگ سرگذشت»، روایت ۹۱ سال از زندگی ناگفته «فهیمه اکبر» است، او با حمله روسها به گیلان در جنگ جهانی دوم، فهیمه اکبر برای مردم و در برابر اشغالگران، ترانههایی ماندگار خواند و با موسیقی هم به مقابله فرهنگی با روسها رفت و هم برای مردم شور و نشاط آفرید. به گزارش الفبای زبان […]
چند عبارت انگلیسی برای بیان سختی یا آسانی کاری
Phrases for Saying Something is Easy & Difficult ده عبارت برای گفتن اینکه چیزی آسان یا سخت است ۱٫ It’s a piece of cake ۲٫ It’s a cinch ۳٫ It’s a breeze ۴٫ Anyone can do it ۵٫ There’s nothing to it ۶٫ It’s hard ۷٫ It’s a bit tricky ۸٫ It’s really tough […]
اصطلاحی برای «مقایسه قیمتها» درانگلیسی
Shop around فعل عبارتی (phrasal verb) Shop around به معنای “مقایسه قیمت ها” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: compare prices مثال: I want to shop around a little before I decide on these boots میخواهم قبل از تصمیمگیری درباره خرید این چکمهها، کمی قیمت ها را مقایسه کنم.
اصطلاحی برای «قطع کردن تماس» در انگلیسی
Hang up فعل عبارتی (phrasal verb) Hang up به معنای “قطع کردن تماس تلفنی” است. مترادف یا توصیف این فعل عبارتی: end a phone call مثال: He didn’t say goodbye before he hung up او قبل از اینکه تلفن را قطع کند خداحافظی نکرد.
Wednesday, 22 January , 2025