بایگانی‌های الفبای زبان - صفحه 108 از 186 - الفبای زبان
اصطلاح Through thick and thin 28 تیر 1402

اصطلاح Through thick and thin

Through thick and thin در هر شرایط- در هر سختی و آسانی under all circumstances, no matter how difficult To stay with someone or something “through thick and thin” is to persevere through good times as well as bad مثال: She stood beside her friend through thick and thin

اصطلاح loads of time 28 تیر 1402

اصطلاح loads of time

loads of time دفعات زیاد – چندین دفعه lots of timeI have to check things loads of times before I can leave قبل از اینکه بتوانم آنجا را ترک کنم، باید بارها چیزها را بررسی کنم I stayed in your house loads of times بارها در خانه تو ماندم

تفاوت  Between & Among 28 تیر 1402

تفاوت Between & Among

between & among حرف اضافه between به معنی بین دو نفر یا دو چیز among بین چند نفر یا چند چیز بکار می رود sitting between John and Carol نشستن بین جان و کارول The office has two desks with a table between them دفتر دارای دو میز است که یک میز بین آنها قرار […]

چند اشتباهات رایج گرامری (۳) 28 تیر 1402

چند اشتباهات رایج گرامری (۳)

جملات شرطی نوع اول در زبان انگلیسی به جملاتی گفته می‌شود که شرط آنها امکان‌پذیر و به واقعیت نزدیک است.جملات شرطی از دو بند یا clause تشکیل می‌شوند: if clause و main clause. If it rains, I’ll stay at home If it rains (if clause) I’ll stay at home. (main clause) So if you’ll just […]

حروف اضافه بعد از صفات و فعلها 27 تیر 1402

حروف اضافه بعد از صفات و فعلها

Disappointed with someone از کسی ناامید بودن Mr. Brown is really disappointed with his children آقای براون واقعا از بچه هایش مایوس و ناامید است. Be doubtful of مشکوک بودن به I’m doubtful of his ability من به توانایی او شک دارم (مشکوک هستم. Indifferent to بی تفاوت و بی علاقه بودن به (در) They […]

تفاوت on time & in time 27 تیر 1402

تفاوت on time & in time

اگر کاری را on time انجام دهید، به این معنی است که آن را درست سر وقت انجام می‌دهید؛مثال: The 11.45 train left on timeقطار ۱۱:۴۵ به موقع حركت كرد. مخالف on time کلمه late است اما اگر کاری راin time انجام دهید، معنی آن این است که آن را کمی زودتر از برنامه‌ریزی‌تان انجام […]

چند اصطلاح انگلیسی (۷۷) 27 تیر 1402

چند اصطلاح انگلیسی (۷۷)

(جل الخالق) Holy moly(تپل مپل) Roly poly(کوتوله موتوله) Humpty Dumpty(کوچولو موچولو) Itsy bitsy(گوگولی مگولی) Goochy goochy goo(عشقولی) lovey dovey(باشه حتما) Okey dokey(آبکی شلکی) Wishy washy(بخوای نخوای) Willy nilly(فس فس نکن) Don’t dilly dally

فعل marry 27 تیر 1402

فعل marry

فعل marry حرف اضافه ندارد. به معنای ازدواج کردن. I want to marry my cousin می خواهم با دخترعمویم ازدواج کنم. I asked her to marry me ازش درخواست ازدواج کردم. فعل married to نیز به معنای ( ازدواج کردن با … ) می باشد. John got married to Alice جان با آلیس ازدواج کرد. […]

اصطلاحات و عبارات کاربردی (۷۶) 27 تیر 1402

اصطلاحات و عبارات کاربردی (۷۶)

No offence به دل نگیر None taken به دل نگرفتم chill outاستراحت کردن kick offشروع کردن back outکنار کشیدن Look forجستجو کردن Give upرها کردن، تسلیم شدن Gone upافزایش یافتن Put offبه تعویق انداختن What a pityچه حیف What a nerveچه پررو! What’s the useفایدش چیه؟ که چی؟ What a reliefآخیش، راحت شدم I’m around […]

I feel like + (verb-ing) 27 تیر 1402

I feel like + (verb-ing)

از نظر معنایی feel like مشابه want و would like است. بنابراین از فعل like جدا است . این فعل به معنای تمایل به چیزی یا انجام کاری را نشان می دهد. Here you are expressing to someone something you would enjoy doing “I feel like having a snack” “I feel like talking” “I feel […]