بایگانی‌های الفبای زبان vocabulary - صفحه 8 از 13 - الفبای زبان
واژه ای برای «شایستگی ، استعداد» 06 مرداد 1403
واژه caliber؛

واژه ای برای «شایستگی ، استعداد»

caliber شایستگی استعداد، کاردانی، لیاقت  فقط شخصی با استعداد او می تونه این کارو انجام بده. Only someone of his caliber can do this job  کجا می تونیم یکی دیگه در حد و اندازه های او پیدا کنیم؟ ?Where can we find another person of his/her caliber اون مدرسه دانش آموزانی در حد و اندازه […]

معادل‌های «It is important» 06 مرداد 1403
معادل هایی برای گفتن «مهم است»؛

معادل‌های «It is important»

 عبارت “It is important” یکی از عبارت‌های پرتکرار و پرکاربرد در مکالمات روزمره‌ی انگلیسی به حساب میاد که تو این پست به معادل‌های اون اشاره می‌کنیم:    It’s significant It’s essential It’s remarkable It’s notable It’s substantial It’s meaningful It’s considerable It’s serious

واژه « To predict» 06 مرداد 1403

واژه « To predict»

to predict  پیش بینی کردن مثال: It’s difficult to predict that پیش بینی کردنش مشکله.   Newspapers predicted that the president would be re-elected. روزنامه ها پیش بینی کردند که رئیس جمهور دوباره انتخاب خواهد شد. It’s difficult to predict the long-term effect of this decision  مشکله که بشه نتایج بلند مدت این تصمیم رو […]

فعل ترکیبی «get around» 02 مرداد 1403

فعل ترکیبی «get around»

یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around معنی ‘رفت و آمد کردن’ است. یعنی اینکه شخصی مثلا در یک شهر به مکانی یا مکان هایی برود. این رفت و آمد کردن مثلا ممکن است به واسطه شغل باشد، یا ممکن است شخصی به عنوان جهانگر وارد شهری شود و طبیعتا برای دیدن مکان های مختلف […]

واژه «Elliptical» 02 مرداد 1403

واژه «Elliptical»

Elliptical  (adj)=oval; ambiguous, either purposely or because key words have been left out بیضی شکل، بیضی؛ مبهم، گنگ؛ فشرده، موجز، کوتاه؛ (دستور) (عبارت) حذف دار، دارای حذف؛ (اجزای جمله) مستتر، مقدر، محذوف، افتاده An elliptical billiard ball wobbles because it is not perfectly round; an elliptical remark baffles because it is not perfectly clear یک […]

واژه «Dowdy» 02 مرداد 1403

واژه «Dowdy»

Dowdy =slovenly; untidy نا مرتب؛ کثیف؛ بی ریخت، بی قواره، از مد افتاده؛ (به طعنه) بد لباس She tried to change her dowdy image by buying a fashionable new wardrobe او سعی کرد با خرید یک کمد لباس جدید شیک وجهه نا مرتبش را عوض کند.

۴ اصطلاح کاربردی/ Dig deep به چه معناست؟ 02 مرداد 1403
Read the room چطور؟

۴ اصطلاح کاربردی/ Dig deep به چه معناست؟

Read the room شرایط رو درک کن Can I bum a cigarette یه نخ سیگار میدی Dig deep تلاشتو بکن Live and learn درس عبرت شد برات

واژه «Domineer» 02 مرداد 1403

واژه «Domineer»

 Domineer =rule over tyrannically تحکم کردن، سلطه جویی کردن، مستبدانه حکومت کردن Students prefer teachers who guide, not ones who domineer دانش‌آموزان معلمانی را ترجیح می‌دهند که راهنمایی کنند، نه معلمانی که تحکم می کنند.

بررسی چند لغت ساده و معادل پیشرفته آن 31 تیر 1403
mellifluous & ebullient؛

بررسی چند لغت ساده و معادل پیشرفته آن

Basic ————-Advance Harmful —-pernicious=مخرب زیانبار، تباه‌کننده indescribable —-ineffable=وصف نکردنی، غیرقابل توصیف، بر زبان نیاوردنی Sleep —-soporific=خواب آور/ کسل کننده Radiant —- Luminous=درخشان پرنور Musical —mellifluous=صدای آرام و دل‌نشین Enthusiastic —-ebullient=پراشتیاق پرشور، پرذوق Chance —-Serendipity=نیک بختی، خوشبختی، شانس/ اقبال Healthful —Salubrious=سودمند، سازگار، گوارا، سالم Passing —-Ephemeral=بی‌دوام زودگذر، ناپایدار excellent—-Resplendent=درخشان، پرشکوه، خیره کننده، فروزان Luxurious—-Opulent=گرانمایه مجلل، وافر، […]

 چند اصطلاح برای اظهار همدردی در انگلیسی 31 تیر 1403

 چند اصطلاح برای اظهار همدردی در انگلیسی

I’m terribly sorry ‎ واقعا متاسفم I try to make it up ‎ سعی می کنم جبران کنم no offense ‎ منظور بدی نداشتم. None taken ‎ من هم به دل نگرفتم. Don’t mention it ‎ اصلا حرفش رو هم نزن. No sweat man ‎ بی خیال بابا! Don’t put yourself through hell ‎ به […]