divulge= make known=betray=reveal فاش کردن/ خیانت در امانت کردن/افشا ساختن The CEO refused to divulge how much she earned. مدیرعامل از افشای میزان درآمد او خودداری کرد.

I’m a night owlمن شب زنده دارم. night bird, nighthawk= night owl I’m an early birdمن سحرخیزم. ?Do I have toآیا مجبورم؟ ?Can I help youآیا میتوانم کمک تان کنم؟ ?How are things goingاوضاع چطور پیش می رود؟ ?Any thing elseآیا چیز دیگری مدنظر دارید؟ ?Are you kiddingشوخی می کنی؟

...A few years ago at the Seattle Special Olympics

megalopolis= an extremely large city کلان شهر Today Shenzhen is a megalopolis of 13 million people امروز شنژن یک کلان شهری با ۱۳ میلیون نفر است

middenکلمه اسلنگ که در اسکاتلند استفاده می شود این کلمه توسط کشاورزان بریتانیایی برای توصیف مکانی که در آن کود گاو یا سایر حیوانات در حیاط مزرعه جمع آوری می شود استفاده می شود. synonyms for midden= mess= muddle= chaos=muck hill توده فضولات/انبوهی از ذباله/ آشفتگی

shrewd(adjective)= good at judging people and situations

فعل discuss با هیچ حرف اضافه ای نمی آید

overtone=connotation, hint, implication, undercurrent, intimation مفهوم/ اشاره/ضمنی/فرعی Definition: (noun) An ulterior, usually implicit meaning or quality; an implication or a hint. Often used in the plural Usage: There were overtones of discontent in his speech

Lost at sea=To be puzzled=perplexed, or completely confused مردد بودن/ سردگمی/گیج و ناتوان در تصمیم گیری/ I tried to do well in this class, but I’ve been lost at sea since we started من سعی کردم در این کلاس خوب عمل کنم اما زمانی که شروع می شود سردرگم و مردد می شوم.

Go with the flow شرایط را پذیرفتن و آرام بودن/ مثال: I never know what to expect when I’m with them, so I’ve learned that the best thing to do is just go with the flow من هرگز نمی دانم وقتی با آنها هستم چه انتظاری داشته باشم، بنابراین آموخته ام که بهترین کار این […]