بایگانیهای past participle: burned - الفبای زبان
چند واژه کاربردی مرتبط (۹۲)
bombبمب، نارنجک، بمباران کردن، (نفت) مخزن bomb burn(past: burned, burnt ; past participle: burned, burnt) سوزاندن، آتش زدن، سوختن، مشتعل شدن، در آتششهوت سوختن، اثر سوختگی burn catch(past: caught ; past participle: caught) گرفتن، از هوا گرفتن، به دست آوردن، جلب کردن، درک کردن، فهمیدن، دچار شدن به، عمل گرفتن، اخذ، دستگیره، لغت چشمگیر، شعار […]
Sunday, 22 December , 2024