کلمات پرکاربرد در اخبار (۱)
Danger: خطر Debt: بدهی Defeat: شکست دادن Defend: دفاع کردن Deficit: کسری بودجه Degree: درجه Delegate: نماینده Democracy: دموکراسی Demonstrate: تظاهرات کردن Deny: انکار کردن Depend: وابسته بودن Deploy: گسترش جبهه Develop: توسعه دادن Dictator: دیکتاتور Diplomat: دیپلمات Disarm: خلع سلاح کردن Disease: بیماری
وسایل آشپزخانه (Kitchenware)
وسایلی که داخل آشپزخانه میبینیم: Refrigerator =یخچال Oven اجاق گاز Kettle =کتری Pan =ماهی تابه Bowl =کاسه Dishwasher =ماشین ظرفشویی Spoon =قاشق Fork =چنگال Glass =لیوان Knife= چاقو Grater= رنده Meat grinder =چرخ گوشت Plate =بشقاب Sink =سینک ظرفشویی
Personal Information
Personal Information اطلاعات شخصی: Name نام و نام خانوادگی First name نام کوچک Last name/Surname نام خانوادگی Address آدرس Street number شماره خیابان City شهر Zip code کد پستی Phone number شماره تلفن Cell phone number شماره موبایل E-mail address آدرس ایمیل Sex جنسیت Male مرد (مذکر) Female زن (مؤنث) Date of birth تاریخ تولد […]
در جواب کسی که می گوید شما زشت هستید چه بگوییم؟
?«How to reply to« you’re ugly چگونه به «تو زشتی» پاسخ دهیم؟ I don’t know why you would call me ugly نمی دانم چرا مرا زشت خطاب می کنی Your opinion of how I look doesn’t change who I am نظر شما در مورد ظاهر من تغییری در شخصیت من نمی دهد […]
در جواب بی ادبی چه بگوییم؟
Behave yourself احترام خودتو نگه دار! comport yourself خودتو جمع و جور کن don’t want to be yelled at نمی خواهم سر شما فریاد بزند Watch your mouth مراقب حرف زدنت باش. Piss off گورتو گم کن. Get out of my face از جلوی چشمام گمشو Get lost برو گمشو
اصطلاح Pushy person
Pushy person= forceful, aggressive, assertive آدم زورگو و حاه طلب/ آدمی که نظرش را تحمیل میکنه/ She was a confident and pushy young woman او یک زن جوان با اعتماد به نفس و زورگو بود My mother encouraged us, but was never pushy مادرم ما را تشویق می کرد، اما هرگز نظرش را به […]
افعال عبارتی با Make(1)
Make a decision تصمیم گرفتن Make a prediction پیش بینی کردن Make an excuse عذر خواستن Make a war جنگ کردن Make a peace صلح کردن Make a speech سخنرانی کردن Make fun of تمسخر کردن Make progress پیشرفت کردن Make friends دوست شدن Make a noise سر و صدا کردن Make trouble مشکل درست […]
چند واژه درباره جاسوسی
clandestine مخفی- سری human sources جاسوسها electronic sources of espionage جاسوسی از طریق شنود، ویروس و غیره espionage جاسوسی espionage service سرویس جاسوسی
Lifeblood به چه معناست؟
Lifeblood = most essential لازم و حیاتی/ عامل حیاتی He is the essence, the lifeblood, the very marrow of the team او جوهره، خون حیاتی و مغز تیم است the movement of coal was the lifeblood of British railways حرکت زغال سنگ عامل حیاتی راه آهن بریتانیا بود What gives the series lifeblood is […]
فعل عبارتی Look on
Look on= To watch as a spectator= to observe ناظر بودن، تماشاگر بودن، نظارهگر بودن I stayed with my son at his first soccer practice and looked on as the coach worked with the boys در اولین تمرین فوتبال پسرم من هم موندم و تمرینات مربی را با بچهها تماشا کردم. Hundreds of people […]
Sunday, 5 January , 2025