معرفی برگزیدگان اولین دوره جایزه کتاب «پرانتز»
برگزیدگان اولین دوره جایزه کتاب «پرانتز» اعلام شدند. به گزارش الفبای زبان به نقل از دبیرخانه جایزه کتاب «پرانتز»، اختتامیه اولین دوره جایزه کتاب «پرانتز» به دبیری جهانگیر شهلایی با اعلام برگزیدگانش در سه بخش، در مجموعه کافکتاب برگزار شد. اولین دوره این جایزه ادبی به بررسی و انتخاب بهترین آثار تألیفی در حیطه ادبیات […]
انواع طعم ها به انگلیسی
Yummy خوشمزه،لذیذ Yucky حال به هم زن، تهوع آور Delicious خوشمزه، لذیذ Spicy تند، پر ادویه Sour ترش، فاسد Salty شور Bitter تلخ Sweet شیرین Bland بی مزه Greasy چرب، روغنی Sweet and sour ترش و شیرین، ملس Tasty خوش طعم، خوشمزه
ادیان مختلف در زبان انگلیسی
Muslim مسلمان Christian مسیحی Jewish یهودی Buddhist بودایی Zoroastrian زرتشتی
عبارت کاربردی «be into»
اصطلاح be into به معنی ‘علاقه داشتن به…’ است. در این اصطلاح به جای be از افعال to be یعنی am, is ,are برای زمان حال و was, were برای زمان گذشته استفاده میکنیم. I’m into pop music من به موسیقی پاپ علاقه دارم. ?What sport are you into the most به چه ورزشی […]
کاربرد Where & Whereabouts
Where VS. Whereabouts وقتی با where سوال شود ما باید آدرس دقیق محل رو بدیم به مثال توجه کنید : ?Where is the restaurant The restaurant is on 10 main street right next to the park Whereabouts یعنی حدودا” ، تقریبا” ?Whereabouts is the restaurant .The restaurant is close to the park
واژه «Foe»
Foe : an enemy دشمن، عدو، خصم، معاند friend and foe دوست و دشمن one of his political foes یکی از دشمنان سیاسی او
عبارات و افعال با Stand
Collocations with stand Stand back عقب ایستادن Stand by کناری کسی ماندن Stand down کناره گیری کردن Stand for… مخفف….بودن Stand in جایگزین کسی شدن Stand out متمایز بودن/ نمایان بودن Stand over بالای سر کسی ایستادن Stand up ایستادن/ بلند شدن
کلماتی که با فعل « Break» می آیند
Collocations With Break Break a habit ترک عادت Break a promise شکستن عهد و پیمان Breaking off an engagement برهم زدن نامزدی Break the news to sb خبر داغ “به کسی دادن” Break the silence شکستن سکوت Break sb’s heart شکستن دل
یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around
یکی از کاربردهای فعل ترکیبی get around معنی ‘رفت و آمد کردن’ را بیان می کند، یعنی اینکه شخصی مثلا در یک شهر به مکانی یا مکان هایی برود. این رفت و آمد کردن مثلا ممکن است به واسطه شغل باشد، یا ممکن است شخصی به عنوان جهانگر وارد شهری شود و طبیعتا برای […]
واژه «Dowdy »
Dowdy slovenly= untidy نا مرتب؛ کثیف؛ بی ریخت، بی قواره، از مد افتاده؛ (به طعنه) بد لباس She tried to change her dowdy image by buying a fashionable new wardrobe او سعی کرد با خرید یک کمد لباس جدید شیک وجهه نا مرتبش را عوض کند.
Wednesday, 8 January , 2025