بایگانیهای معنی Dowdy - الفبای زبان
واژه «Dowdy»
Dowdy =slovenly; untidy نا مرتب؛ کثیف؛ بی ریخت، بی قواره، از مد افتاده؛ (به طعنه) بد لباس She tried to change her dowdy image by buying a fashionable new wardrobe او سعی کرد با خرید یک کمد لباس جدید شیک وجهه نا مرتبش را عوض کند.
واژگان و کلمات
گرامر زبان انگلیسی
تازه ها/ مکالمه
برگزیده های اصطلاحات زبان انگلیسی
تایم لاین
مطلبی موجود نیست
یادداشتآرشیو
Wednesday, 22 January , 2025