بایگانی‌های لغات پرکاربرد زبان - صفحه 22 از 22 - الفبای زبان
لغات کاربردی درباره دریا 13 آبان 1402

لغات کاربردی درباره دریا

deep sea دریای عمیق gray sea دریای خاکستری warm sea دریای گرم stormy sea دریای طوفانی sea water آب دریا sea floor کف دریا sea creature موجود دریایی

بیماری ها به زبان انگلیسی 25 بهمن 1401

بیماری ها به زبان انگلیسی

تهیه و تنظیم: صغری توحیدلو/ مثال معنی (تلفظ) لغات I had a headache last night سردرد (هِدِک) headache I can’t eat anything because of my toothache دندان درد (توثِک) toothache I think the food wasn’t healthy, I have a stomach-ache دل درد (استامِکِک) Stomach-ache I have a cold I need tablets سرماخوردگی cold I have […]

لغات متضاد (۳) 11 دی 1401

لغات متضاد (۳)

تهیه و تنظیم: زهرا کلاته عربی/ روشن / تاریک = light / darkبالا / پایین = up / downجلو / عقب، پشت = front / backرو / زیر = on / under open / shut,close=باز و بستهکهنه / نو = old / newپر / خالی = full / emptyآزاد / اشغال = free / occupiedزود […]

مشاغل به زبان انگلیسی 11 دی 1401

مشاغل به زبان انگلیسی

تهیه و تنظیم: صغری توحیدلو/ actor=هنرپیشه مردactress=هنر پیشه زنartist=هنرمندcaptain=ناخداassistant=معاونdemarche=بخشدارbanker=بانکدارdressmaker=خیاط زنانهblacksmith=آهنگرrancher=گله دارboss=رئیسgardener=باغدارbrigadier=سرتیپmuezzin=موذنcaretaker=سرایدارcameleer=ساربانclerk=کارمندcook=آشپزcoach=مربیdentist=دندانپزشکcolonel=سرهنگcarpenter=نجارdiver=غواصrancher=چوپانdoctor=پزشکhouse maker=خانه دارdoorkeeper=دربانcouncil=شوراfireman=آتش نشانwriter=نویسندهfisherman-ماهیگیرwaiter-گارسونgreengrocery=سبزی و میوه فروشprofessor=استادguard=نگهبانseller=فروشندهguard man=مرد پاسدارglassmaker=شیشه سازheadmaster=مدیر مردheadmistress=مدیر زنjudge=قاضیhousewife=زن خانه دارlawyer=وکیلpainter=نقاش ساختمانworker=کارگرboatman=قایقرانmayor=شهردارstreet sweeper=رفتگرminer=معدنچیminister=وزیرnurse=پرستارpilot=خلبانofficer=افسرbarber=آرایشگر مردphotographer=عکاسclergyman=روحانیplumber=لوله کشspecialist=متخصصplayer=بازیگرfootballer=بازیکن فوتبالporter=باربرbutcher=قصابpresident=رئیس جمهورwatchmaker=ساعت سازprime minister=نخست وزیرgrocer=بقالpsychologist=روانشناسoperator= تلفنچی reporter=خبر نگار.گزارشگر merchant=تاجر retired=بازنشسته optician=عینکساز.چشم پزشکsculptor-مجسمه سازcalligrapher=خوشنویس، خطاطsergeant=گروهبانforester=جنگلبانshopkeeper=مغازه دارteacher=معلمsinger=خوانندهengineer=مهندسsoldier=سربازdriver=رانندهspeaker=سخنرانdecorator=آذین گرsurgeon=جراحarmy=نظامیtailor=خیاط مردانهbaker=نانواtiller=سفالگرgovernor=فرماندارtourist=جهانگردstudent=دانش آموزwelder=جوشکارrepairman=تعمیرکارfarmer=کشاورز

لغات مربوط به خوراکی ها 11 دی 1401

لغات مربوط به خوراکی ها

تهیه و تنظیم: ساراکوشا/ fat-oil-sugerشکر- روغن – چربی خامه = creamشکلات = candyکره = butterروغن = oilچیپس سیب زمینی = potato chips dairyلبنیات شیر = milkماست = yogurtپنیر = cheese meat and other proteinگوشت و فراورده های پروتئینی ماهی = fishلوبیا = beansمرغ = chichenخشکبار = nutsتخم مرغ = eggگوشت گاو = beef vegetablesسبزیجات هویج […]

افعال پرکاربرد با حروف H-I-K 13 آذر 1401

افعال پرکاربرد با حروف H-I-K

تهیه و تنظیم: ساراکوشا/ افعال پرکاربرد انگلیسی با حرف H اتفاق افتادن Happen: You made it happen. داشتن Have: I have a car. شنیدن Hear: I will hear me. پنهان کردن Hide: I’m hiding from Tim. نگه داشتن Hold: Hold the knife at an angle. امید داشتن Hope: I hope to see you again soon. آسیب زدن Hurt: I hurt my […]

افعال پرکاربرد با جروف E-F-G 12 آذر 1401

افعال پرکاربرد با جروف E-F-G

تهیه و تنظیم: شیدامهدوی/ افعال پرکاربرد انگلیسی با حرف E به‌دست آوردن پول Earn: He earns twice more than me. خوردن Eat:  You can’t eat much cake. وارد شدن Enter: He entered the room. بنا شدن Establish: The school was established in 1650. معاینه کردن Examine: The doctor examined the patients. باور کردن Exist: I […]

لغات ضروری (۱۷) 20 فروردین 1401

لغات ضروری (۱۷)

تهیه و تنظیم: ستاره کوشا/ ۱-شفق قطبی (Aurora): ۲- عادت کردن (Inure): ۳- ملیح (Mellifluous): ۴- رضایت‌مندی (Euphoria): ۵- اقبال خوش (Serendipity): ۶- گرامی داشتن (Cherish): ۷- متین (Demure): ۸- اکسیر (Elixir): ۹- ابدیت (Eternity): ۱۰- سعادت (Felicity): ۱۱- رخوت (Langour): ۱۲- عشق (Love): ۱۳- تنهایی (Solitude): ۱۴- تجلی (Epiphany): ۱۵- جوهره (Quintessential): ۱۶- کثرت […]

معادل های بفرمائید در زبان انگلیسی 14 دی 139

معادل های بفرمائید در زبان انگلیسی

 هنگامی که چیزی را به کسی می دهیم. Here you are  هنگامی که می خواهیم کسی را به صرف غذا، نوشیدنی و … دعوت کنیم. Help yourself/selves  وقتی در حال خوردن چیزی باشیم و بخواهیم آن را به دیگری تعارف کنیم. Have some/have one Have some salad/have an orange  به هنگام ورود به محلی یا […]