بایگانی‌های لغات ضروری زبان - صفحه 10 از 25 - الفبای زبان
واژگان کاربردی (۱۰۷) 04 اردیبهشت 1403

واژگان کاربردی (۱۰۷)

abate: فروکش کردن، فرونشستن، تنزل recede: کنار کشیدن، عقب کشیدن، پس رفتن subside: فروکش کردن، نشست کردن persist: سماجت کردن، پافشاری کردن، اصرار کردن recede: کنار کشیدن، عقب کشیدن insist: اصرار ورزیدن، پافشاری کردن adhere: چسبیده بودن، جور بودن، وفادار ماندن ascend: بالا رفتن، صعود کردن prompt: چالاک، سریع، آماده sluggish: تنبل، لش، آهسته رو […]

واژگان کاربردی (۱۰۶) 04 اردیبهشت 1403

واژگان کاربردی (۱۰۶)

decline: کاهش، کاستن، نقصان sustain: حمایت کردن ، ثابت، پایدار نگهداشتن enquire: جویا شدن، باز جویی کردن devise: تدبیر کردن، ارث گذاری augment: تقویت کردن، افزودن attenuate: رقیق کردن، نازک کردن accelerate: شتاب دادن، تندتر شدن sophisticate: پیچیده، فریبنده elucidate: روشن کردن، شفاف stimulate: تحریک کردن exaggerate: اغراق آمیز کردن، مبالغه کردن invigorate: نیرو دادن، […]

مترادف های «For example» 01 اردیبهشت 1403

مترادف های «For example»

برای بیان مثال و نمونه می توانید از عبارات زیر استفاده کنید. For example For instance such as In other words as like that is namely To illustrate To paraphrase

واژه «Exquisite» 01 اردیبهشت 1403

واژه «Exquisite»

Exquisite =gorgeous, elegant, beautiful=very beautiful and delicate زیبا، شکیل  Look at this exquisite painting به این نقاشی زیبا و شکیل نگاه کن.  The sets and costumes for the dance performance were exquisite ست ها و لباس های سنتی برای مراسم رقص زیبا بودن.

۳واژه مترادف برای «تعمیر کردن» 01 اردیبهشت 1403
کاربرد افعال مترادف؛

۳واژه مترادف برای «تعمیر کردن»

repair something=fix something=mend something هر سه این افعال به معنی تعمیر کردن هستند. ?Can you repair the fridge ?Can you fix the fridge می تونی یخچال تعمیر کنی؟ It took ages to repair the roof It took ages to mend the roof تعمیر سقف خیلی زمان میبره.   I mended the hole in my pocket […]

 نام و اصطلاحات انواع بیماریها 01 اردیبهشت 1403

 نام و اصطلاحات انواع بیماریها

 نام و اصطلاحات انواع بیماریها Mumps اوریون Obesity مرض چاقی  Fungal infection عفونت قارچی Gastric ulcer زخم معده Gastritis ورم معده Malnutrition سو تغذیه Rheumatism روماتیسم Hemorrhage خونریزی داخلی Delirium هذیان Constipation یبوست Meningitis مننژیت  Wen دمل Tumor تومور Brain death مرگ مغزی Bunged up nose بینی گرفته Blocked nose بینی گرفته Runny nose آبریزش […]

«obey an order» به چه معنی است؟ 28 فروردین 1403

«obey an order» به چه معنی است؟

obey an order to do what someone orders or commands you to do اطاعت از دستورات Soldiers are taught to always obey orders به سربازان آموزش داده می شود که همیشه از دستورات اطاعت کنند

چند واژه با mate 27 فروردین 1403

چند واژه با mate

Cellmate هم سلولی Classmate هم کلاسی Playmate هم بازی Housemate هم خونه ای Helpmate همدم

واژگانی با Have 27 فروردین 1403
Collocations with HAVE

واژگانی با Have

Collocations with HAVE have a bath دوش گرفتن have a drink نوشیدنی نوشیدن have a good time خوش گذرانیدن have a haircut موها را کوتاه کردن have a holiday به تعطیلات رفتن have a problem مشگل داشتن have a rest استراحت کردن have lunch ناهار خوردن have sympathy همدردی کردن

لغات کاربردی مربوط به حوادث طبیعی 26 فروردین 1403

لغات کاربردی مربوط به حوادث طبیعی

Hurricane/typhoon ردباد ، طوفان Earthquake زلزله Tidal wave طوفان دریایی Volcanic eruption فوران اتشفشان Drought خشکسالی Storm توفان Flood سیل avalanche بهمن landslide / mudslide رانش زمین blizzard یخبندان ، کولاک tsunami سونامی forest fire اتش سوزی جنگل Corn snow/ hailstones تگرگ Earthquake زلزله