بایگانی‌های عبارات زبان انگلیسی - صفحه 25 از 90 - الفبای زبان
واژه «Careen» 29 اردیبهشت 1403

واژه «Careen»

careen =move headlong at high speed این واژه دو معنی دارد یک یبه معنای دیوانه وار رانندگی کردن/ با سرعت راندن/خارج از کنترل دیگری به معنای کشتی را روی ساحل به پهلو خواباندن یا کج کردن چیزی the train careened out of control قطار با سرعت زیادی که داشت از کنترل خارج شد High waves […]

واژه ای برای «وادار کردن/موظف بودن» 29 اردیبهشت 1403

واژه ای برای «وادار کردن/موظف بودن»

oblige=make someone legally or morally bound to an action or course of action مجبور کردن/ وادار ساختن اخلاقی یا قانونی/موظف بدون طبق قانون Her job obliges her to work overtime and on weekends شغل او او را مجبور می کند که اضافه کاری و در آخر هفته ها کار کند They asked for food and […]

واژه ای برای معانی «واژگونی/ زیر و رو شدن» 29 اردیبهشت 1403
?Titanic history/Why didn't she Capsize

واژه ای برای معانی «واژگونی/ زیر و رو شدن»

capsize=overturn accidentally این واژه به معنی واژگون/سرنگون/غرق شدن وسایل موتوری مثل ماشین و کشتی و غیره است. to capsize (verb) واژگون/ سرنگون/غرق کردن / زیرو رو کردن/نابود شدن نکته: to capsize به عنوان فعل هم می تواند با حرف اضافه و هم بدون حرف اضافه در جمله استفاده شود. مثالها:   ?do you know what […]

واژه «Banquet» به چه معناست؟ 29 اردیبهشت 1403

واژه «Banquet» به چه معناست؟

banquet=a ceremonial dinner party for many people ضیافت های بزرگ مثل عروسی و کنفرانس Banquet hall سالن ضیافت/ تالار ضیافت و مهمانی they held a banquet in his honour به افتخار او ضیافتی برپا کردند a lavish five-course banquet یک ضیافت مجلل پنج نفره the wedding banquet was lovely ضیافت عروسی دوست داشتنی بود   […]

اصطلاح «غرورمو زیر پا گذاشتم» چی میشه؟ 29 اردیبهشت 1403

اصطلاح «غرورمو زیر پا گذاشتم» چی میشه؟

swallow your pride=pocket your pride زیر پا گذاشتن غرور/ اصطلاح pocket your pride نیز می تواند مترادف این اصطلاح باشد. He was forced to swallow his pride and ask if he could have his old job back او مجبور شد غرورش را بشکند و بپرسد که آیا می تواند شغل قبلی خود را پس بگیرد […]

چند واژه کاربردی و آزمونی (۹۳) 27 اردیبهشت 1403

چند واژه کاربردی و آزمونی (۹۳)

underrating: ناچیز شمردن، دست کم گرفتن obscuring: گمنام کردن، مبهم کردن، نامفهوم estimating: تخمین زدن، ارزیابی کردن falsifying: باطل ساختن، تزویر کردن، تحریف کردن sticking: چسبناک، الصاق، گیرافتادن adhering: بهم چسبیده بودن، جور بودن، طرفدار بودن refraining: برگردان، منع کردن، خودداری کردن benefiting: سود بردن، مزایا، نفع sewed: دوختن، خیاطی کردن folded: تا خوردن، بهم […]

آیا واژه «advice» قابل جمع بستن است؟ 26 اردیبهشت 1403

آیا واژه «advice» قابل جمع بستن است؟

کلمه “advice” همانطور که می دانید به معنی ‘توصیه، نصیحت’ هست. یکی از اشتباهات رایج در خصوص “advice“، جمع بستن آن است یعنی استفاده به صورت advices. اما از آنجایی که این کلمه غیر قابل شمارش است طبیعتا نمی توانیم آن را جمع ببندیم. Thank you for your advice, sir از توصیه شما متشکرم آقا. […]

۱۰ عبارت برای گفتن اینکه چیزی آسان یا سخت است 25 اردیبهشت 1403

۱۰ عبارت برای گفتن اینکه چیزی آسان یا سخت است

Ten Phrases for Saying Something is Easy & Difficult  It’s a piece of cake It’s a cinch It’s a breeze Anyone can do it There’s nothing to it It’s hard It’s a bit tricky It’s really tough It’s not a walk in the park It’s very demanding (= it takes a lot of time and […]

اصطلاح «صحیح و سالم» 25 اردیبهشت 1403

اصطلاح «صحیح و سالم»

in one piece=all in one piece صحیحو سالم/ بدون کم و کاست/ بدون صدمه It was a difficult trip, but we all made it home in one piece. All our furniture arrived in one piece سفر سختی بود، اما همه ما صحیح و سالم به خانه برگشتیم. تمام اثاثیه ما صحیح و سالم رسید.   […]

جملاتی برای گفتن «دلتنگِ تواَم» 25 اردیبهشت 1403

جملاتی برای گفتن «دلتنگِ تواَم»

I can’t wait to see you again برای دیدن تو بیقرارم. I can’t wait to talk to you again برای صحبت با تو بیقرارم. I wish you were here ای کاش تو اینجا بودی.  I hope I see you soon امیدوارم به زودی ببینمت. I’m counting down the days روزها را می‌شمارم. I think of […]