لغات و عبارتهاي انگلیسی مربوط به پول و خرد كردن پول
تهیه و تنظیم: ساراکوشا/ dollarbillاسکناسA bill is paper money. pennycent سنت (یک صدم دلار و برخی پول های رایج دیگر)Cent is another word for penny. moneychangeبقیه پولYour change is the money you get back after paying for something. changepursechange purseکیف دستی زنانه (کیف پول خرد)Coins are carried in a change purse. checkcheckچکA check is a piece of paper that is […]
اینترنت قطع/وصل شد
اینترنت قطع شده Internet is down There is no internet connection نت برگشته؛ اینترنت وصل شده Internet is back on We are back online
۳ اصطلاح کاربردی انگلیسی/ سَرسَری کاری کردن
He left for good برای همیشه رفت! Wrap up=Cover in paper=Dress warmly دور چیزی کاغذ پیچیدن، لباس گرم پوشیدن They wrapped up the presents then put a ribbon around them آنها هدیه ها را کادوپیچ کردند و دورشان روبان پیچیدند. half-assed سرسری کاری کردن/ نیمه نصفه I don’t do anything half-assed هیچ […]
چند اصطلاح پرکاربرد/ «جوگیر نشو» به انگلیسی
Don’t get carried away جوگیر نشو you got it حله point taken گرفتم چیشد Shit happens اتفاقه دیگه می افته
ساختاری برای گفتن «چطور شد فلان کار و انجام دادی/ندادی)
از ساختار How come زمانی استفاده می کنیم که بخواهمی بگوییم چظور شد فلان کار رو انجام دادی/ندادی، فقط دقت کنیم که این مورد پرسشی نیست. How come + subject + verb how come you didn’t call me چطور شد به من زنگ نزدی How come you didn’t attend the meeting چطور شد […]
اصطلاح «دست کج بودن» به انگلیسی
she has sticky fingers او دستش کجه/ دزده اصطلاح “انگشتان چسبناک” داشتن به معنای این است که فرد تمایل به بلند کردن و دزدیدن چیزها دارد و اصطلاحا چیزها به دستش می چسبند! The criminal in question is said to have sticky fingers گفته می شود جنایتکار مورد نظر دستشون کج است.
مثالهای رایج درباره افعال ترکیبی
Get along with (با کسی کنار آمدن) ?Do you get along with your coworkers (آیا با همکارانت کنار میآیی؟) Run into (به طور اتفاقی برخورد کردن) I ran into an old friend yesterday (دیروز به یک دوست قدیمی برخوردم.) Call off (لغو کردن) They called off the meeting due to bad weather (جلسه را به […]
برخی واژگان مشابه در زبان انگلیسی (۱۸)
Refer = اشاره کردن Differ = تفاوت داشتن Infer = نتیجه گیری کردن Offer = پیشنهاد کردن Confer = مشورت کردن Transfer = انتقال دادن Prefer = ترجیح دادن Suffer = رنج بردن
The match was drawn/ یکی از کاربردهای Draw
The match was drawn They drew at 2_2 بازی مساوی شد آنها در ۲_۲ مساوی کردند a drawn game: The match ended in a draw یک بازی مساوی: بازی با تساوی به پایان رسید a drawn game The match ended in a draw این دیدار با تساوی به پایان رسید a car draw قرعی کشی […]
برخی قیدهای پرکاربرد زبان انگلیسی
Basically اساساً Certainly مطمئناً Entirely کلا- بطور کلی Personally شخصاً Regularly بطور منظم Smoothly به آسانی – به نرمی Strictly دقیقاً Publicly آشکارا- بطور علنی Seriously بطور جدی Straightly بطور مستقیم Similarly بطور مشابه Firmly قاطعانه – به محکمی
Wednesday, 22 January , 2025