اصطلاح «هوس کردم»
I feel like + ingفعل هوس کردم .. دوست دارم .. I feel like going for a bike ride هوس كردم برم دوچرخه سواري. I feel like going to the beach هوس كردم برم كنار ساحل. I feel like having a snack هوس كردم يه اسنك بخورم. I feel like talking هوس كردم حرف بزنم. […]
افعال ترکیبی(۳)
wipe away پاک کردن weigh up سبک سنگین کردن، سنجیدن wear out از پا درآمدن make for عازم شدن hand around دست به دست چرخاندن چیزی wrap up تمام کردن، پایان water down رقیق کردن mark down تخفیف دادن، پایین آوردن قیمت چیزی
افعال ترکیبی(۲)
set out شروع به کار کردن put off به تاخیر انداختن back up پشتیبانی pass away فوت شدن fall down فرو ریختن call off کنسل کردن
کاربرد «really» در زبان انگلیسی
کاربرد “really” در زبان انگلیسی به عنوان قید متداول است. این کلمه در جملات انگلیسی معمولا قبل از صفت یا قید قرار می گیرد. این کلمه در زبان انگلیسی در دو معنای” زیاد و یا واقعا” مورد استفاده قرار می گیرد. در این پست به بررسی کاربرد این واژه در زبان انگلیسی و گرامر کاربردی […]
تفاوت also, too, as well
هر سه به معنی “همچنین” است اما … Also رسمی تر است، بیشتر در نوشتار (writing) بکار میره، قبل از افعال اصلی و بعد از افعال کمکی (modal verbs) Too بیشتر در مکالمه و گفتار (speaking) بکار برده میشه، غیرسمی است، معمولا آخر جمله می آید. As well بیشتر در گفتار (speaking) بکار برده میشه […]
۷ واژه ی کاربردی با free
۷ واژه ی کاربردی با free Freedom آزادی Free enterprise اقتصاد آزاد، کسب و کار آزاد، رقابت آزاد درسیستم سرمایه داری Free handed سخاوتمند، دست و دل باز Free port بندر آزاد Freethinker آزاد اندیش Freeman آزاده Free university دانشگاه آزاد
جملات کوتاه انگلیسی با ترجمه (۲۸)
Sometimes people are beautiful. Not in looks. Not in what they say. Just in what they are بعضی وقتا آدما قشنگن، نه در ظاهر نه اون طوری که می گن. فقط در چیزی که هستن. The beginning is the most important part of whatever you want to accomplish. Start. Now شروع مهمترین بخش هر کاری […]
معادلهای «It is important»
عبارت “It is important” یکی از عبارتهای پرتکرار و پرکاربرد در مکالمات روزمرهی انگلیسی به حساب میاد که تو این پست به معادلهای اون اشاره میکنیم: It’s significant It’s essential It’s remarkable It’s notable It’s substantial It’s meaningful It’s considerable It’s serious
فعل «to predict»
پیش بینی کردن to predict It’s difficult to predict that مثال: پیش بینی کردنش مشکله. Newspapers predicted that the president would be re-elected روزنامه ها پیش بینی کردند که رئیس جمهور دوباره انتخاب خواهد شد. It’s difficult to predict the long-term effect of this decision مشکله که بشه نتایج بلند مدت این تصمیم رو پیش […]
نشانه های ریاضی(۲)
+ plus – minus ± plus or minus × times/multiplied by ÷ divided by = is equal to ≠ Is not equal to < Is less than ≤ Is less than or equal to > Is more than ≥ Is more than or equal to % percent ∞ infinity in inch ft […]
Thursday, 31 October , 2024