عبارات کاربردی برای توضیح و شفاف سازی
عباراتی برای بیان شفاف سازی for example for instance because one example is to illustrate such such as عباراتی برای توضیح بیشتر at this point because furthermore now in fact in this case عباراتی برای بیان دلایل as a result of because one reason is due to since
۱۱ معنی و کاربرد برای واژهی just
همین چند لحظهی پیش، بهتازگی: The plane just landed in New York هواپیما همین چند لحظهی پیش در نیویورک نشست. الان، در حال حاضر: I’m just finishing my book من الان دارم کتابم را تمام میکنم. درست (قبل/بعد/…): just after/before/over I got here just after nine من درست بعد از ساعت ۹ اینجا رسیدم. دقیقاً: […]
ضرب المثل های انگلیسی (۸)
All that glitters is not gold هر گردی گردو نیست. Take it or leave it میخوای بخواه، نمیخوای نخواه A snake in the grass آب زیر کاه بودن
اشتباهات گرامری درباره «Take care of»
Take care of = look after مراقبت کردن ?Who’s going to take care of the dog while you’re away چه کسی قرار است وقتی نیستید از سگ مراقبت کند؟ اما برای بیان “مراقب بودن برای اجتناب از چیزی” از عبارت زیر استفاده میشود: Take care not to / Take care that you do not = […]
اصطلاحاتی برای بیان خوشحالی زیاد
من خیلی خوشحالم، در پوست خودم نمیگنجم. I feel like a million dollars I’m on top of the world I’m over the moon I’m in seventh heaven I’m on cloud nine
چند اصطلاح سمی/ به فنا رفتیم
We’re screwed به فنا رفتیم Don’t make me lose the face آبروم رو نبر، ضایعم نکن Stop playing innocent خودت رو به موش مردگی نزن Don`t look the other way خودتو به کوچه علي چپ نزن White lie دروغ مصلحتی
همه زمانها در یک نگاه
همه زمانها در یک نگاه I work کار میکنم (حال ساده) I am working دارم کار میکنم (حال استمراری) I have worked کار کرده ام (حال کامل) I have been working مدتی است کار میکنم (حال کامل استمراری) I worked کار کردم (گذشته ساده) I was working داشتم کار میکردم (گذشته استمراری) I had worked […]
واژگان کاربردی(۹۵)
bet (past: bet, betted ; past participle: bet, betted) شرط (بندی)، موضوع شرط بندی، شرط بستن، نذر condition شرط، وضعیت، شایسته کردن، حالت، چگونگی، مقید کردن، شرط نمودن condition punt زدن توپ، توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن requirement نیاز، لازم، مقرره، دربایست، نیازمندی، تقاضا، احتیاج، الزام، ایجاب، التزام reservation ذخیره، رزرو […]
واژگان کاربردی(۹۴)
settled جمعیت دار، آباد، مقیم، مستقر، جای گیر، ثابت، آرام، صاف، معین، مقرر silent خموش، خاموش، ساکت، بیصدا، آرام، صامت، بیحرف sleepy خواب آلود slinky دزدکی، مخفی، خوش ژست slow آهسته، کند، تدریجی، کودن، تنبل، یواش، آهسته کردن یاشدن slow smooth سطح صاف، قسمت صاف هر چیز، هموار، نرم، روان، سلیس، بی تکان، بی مو، […]
اصطلاح !Search me
!Search me من چه میدونم!! من از کجا بدونم!! something that you say when you do not know the answer to a question Where’s Jack? Search me! -جک کجاست؟ -من چه میدونم کجاست!
Monday, 23 December , 2024